مرحوم علامه مفتی محمد قلی والد بزرگوار صاحب عبقات، در اواخر عمرش به لکهنو بازگشت و به تألیفاتش و خدمات علمی و دینی اشتغال داشت تا سرانجام در 84 سالگی بدرود حیات گفت.
رضوی عظیم آبادی مینویسد:
جناب موصوف مدتی مدید در شهر میروت قیام داشت و مفتی آن جا بود و در اواخر عمر خود به بلدة لکهنو مراجعت فرمود و حقیر هم به زیارت آن جناب شرف یافته ام. به غایت کبر سن و نهایت ضعف و پیری رسیده بود. با این همه، قوای سلیمه و حواس مستقیمه داشت. در این قرب زمان از دنیا رحلت نمود. رحمه الله تعالی.[1]
آزاد کشمیری هم می نویسد:
در اواخر عمر خود، به بلدة لکهنو مراجعت فرمود و در این جا به تألیف مشغول شد و تمامی اوقات خجسته ساعات را صرف طاعات و عبادات داشت، تا آن که مدت عمرش به آخر رسید و جناب باری، استیطان عالَم باقی را از برای او اختیار فرمود…[2] وفات علامه مذکور به تاریخ نهم شهر محرم الحرام سنه یکهزار و دوصد و شصت هجری، در بلدة لکهنو واقع شد و در حسینیة جناب غفران مآب ـ طاب ثراه ـ مدفون گشت.[3]
رضوی عظیم آبادی ـ در ادامه مینویسد:
«و جناب سلطان العلما (سیدمحمد فرزند سیددلدارعلی) و سید العلما (سیدحسین بن سید دلدار علی) و ممتاز العلما (سیدمحمد تقی بن سید العلماء) و دیگر اکابر و اصاغر شهر بر جنازة او حاضر بودند و جناب سلطان العلما نماز جنازه خواندند و افاضل شهر، تاریخ ها در وفاتش گفته اند و میرعباس شوشتری که تاریخ عربی بسی لطیف فرموده، بر مزار مقدس او مکتوب است. و بعضی شعرا تاریخ وفاتش چنین گفته اند: «رفت به نزد اله میرمحمدقلی».[4]
آزاد کشمیری مینویسد:
« افاضل عصر، در تاریخ وفاتش قصاید غرّا و قطعات بدیعه نظم فرموده اند. از آن جمله علامة المتأخرین مولانا واستاذنا السید محمد عباس التستری ـ دام علاه ـ در مر ثیه آن مرحوم این قصیده را که مشتمل بر بعض حالات آن جناب است، فرموده:
ارید ذکر محمد قـلـی و رحتله واننـی بیراعـی لأنفخ الصورا
هو المهاجر باللکهنو مدفنه وکان مسکنه الاولـی کنتورا
کانه هو نور الهدی و حیز بدا سنا هداه بکنتور قیاکن طورا
وفـی بطانة مولـی الزمان مجتهد الوری محمد الطهر کان مذکورا
لقد تفقه فـی الدین قادسا ورعا وکان مشتغلا بالکلام نحریرا
ابان جادة الحق بالیراع کما تری المجرة لیلا تفتّقت نورا
جزاک ربک عن اهل دینه خیرا وکان سعیک عند الاله مشکورا
مضـی و خلّف ولدا له اولـی فضل کذاک عاش حمیدا ومات مغفورا
وحین سجّـی صلی علیه مجتهدان کان فضلهما فـی الانام مشهورا
محمد و حسین فداهما روحـی فانما بهما الشرع صار منصورا
ومن یشمّ شذا خلقهم یطیب نفسا ولا یشمّ اذاً عنبراً وکافورا
کذاک أقبر فـی روضهم وحائطهم وفـی القیامة فیهم یکون محشورا
مضـی لتاسع شهر غداة عاشره رحیل خامس اهل العباء منحورا
مصابه بمصاب الحسین مقرون وانه لتلقـی الحسین مسرورا
طفّاً و قلت لتاریخ یوم رحلته لموته هو اقبال یوم عاشورا
و باز به فارسی سروده است:
چون فاضل مفتی پسندیده خصال بگذشت ز عالَم و به یزدن پیوست
در بلدة لکهنو رسید از کنتور پس رخت سفر به سوی جنت بربست
در ماتم او سپهر زد جامه به نیل رنگ رخ لاله در گلستان بشکست
با مجتهد العصر که همنام نبی است سررشتة اختصاص بودش در دست
زین راه توان گفت که تقوا و ورع فریاد کشیده در عزایش بنشست
بر مرقد او نوشته شد تاریخش این قبر مقدس محمد قلی است
ایشان در نامه ای به فرزند بزرگ سیدمحمد قلی ـ جناب سید اعجاز حسین ـ مینویسد:
از حوادث دردناک این روزگار، درگذشت پدر بزرگوارت ـ که تمام افتخارات را به دست آورده بود ـ میباشد. روزی، او را در بیماری فوتش عیادت کردم؛ پس با من مانند بزرگان، گفت وگو و رفتار داشت؛ اما پس از آن که به خانه برگشتم، کسی را برای عذرخواهی فرستاد که: در آداب میهمانی، کوتاهی شد ( و پاسِ سیادت و بزرگیت، نگه داشته نشد). بار دیگر به عیادتش رفتم و بدو گفتم: ای بزرگوار! من توقع احترام و اکرام از اقران و امثال خود ندارم تا چه رسد به شما که از بزرگانی هستید که به قلّه های افتخار رسیده اید، گذشته از آن که بر بیمار هم حرجی نیست. سپس خبر وفاتش به من رسید؛ پس در اضطراب شدید افتادم و چارهای جز صبر ندیدم و این چند شعر را ـ که متن عربی و فارسی اش گذشت ـ سرودم. برادر! تو را به صبر و بردباری سفارش می کنم که گرفتاری دنیا پایانی ندارد و روزگار خیانت کار، وفایی ندارد و راه فراری از مصایب دنیا نیست، که: کل نفس ذائقة الموت. وکل من علیها فان.[5]
به نوشته صدرالاسلام خویی: «نام نیکش نزد عامه و خاصه، استمرار دارد و از یادها نمی رود و آن به دلیل بزرگواری ذاتش و صفات شایسته اش و ملکات پسندیده اش و رفتار فاضله اش می باشد».[6]
منابع:
[1] . تذکرة العلماء، ص 321
[2] . آزاد، میرزا محمدعلی، نجوم السماء، ص 448
[3] . همان، ص 450؛ آقا بزرگ تهرانی، کرام البررة ، ج3، ص254؛ محدث قمی، فوائد الرضویة ، ص 596 (ولی در آن، تاریخ وفات را به اشتباه 1268 نگاشته است).
[4] . حسینی رضوی، سیدمهدی، تذکرة العلماء، ص 321. ولی این مصراع، معادل 1261ق است، در حالی که تاریخ وفات او 1260 است.
[5] . لکهنوی، میرمحمدمهدی، تکمله نجوم السماء، ج 1، ص 220
[6] . صدرالاسلام خویی، محمد امین، مرآة الشرق، ج2، ص150