ابو الحسن ندوی _که از مخالفان سرسخت شیعه به شمار میورد_ مدعی است که شاه عبد العزیز به تکمیل کارهای پدر پرداخته و دامنه آن را توسعه داده است.
و در ضمن نوآوریهای او، مقاومتش را در برابر فتنۀ تشیع یادآور میشود !
او کتاب ازالة الخفاء شاه ولیالله را بی نظیر دانسته، و تحفه اثنا عشریه را تکمیل کننده آن و کتابی تاریخ ساز میداند که در طوفان حوادث موجب تحول اجتماع گردید، و باعث شد بزرگان و نوابغ نویسندگان شیعه تا مدتها به ردّ و تکذیب این کتاب مشغول شوند، و از این ردّیه ها به هشت مجلد بزرگ از سی جلد عبقات اشاره میکند .
ندوی با اعجاب به این کتاب نگریسته و با توجه به اشتغالات دهلوی و بیماریها و گرفتاریها او، اشتغال به کار تحفه را کاری سنگین تلقی کرده که احتیاج به فراغت کامل و مراجعه دههاکتاب دارد، ولی گفته: در قرن دوازده هجری شیعه در هند تبلیغاتی وسیع داشته و در بسیاری از خانواده ها تأثیر بسزایی گذاشته بودند، سپس به جملاتی از صاحب تحفه در مقدمه در این زمینه اشاره نموده است.
او ارزش و اهمیت تحفه را ناشناخته و آن را مانعِ تشیع بسیاری از سنیان هند دانسته است[2] . دهلوی در مقدمه انگیزه اش را در مورد تألیف تحفه چنین بیان میکند :
و این رساله را نصیحةالمؤمنین و فضیحةالشیاطین لقب کرده شد! غرض از تسوید این رساله و تحریر این مقاله آن است که در این بلاد که ما ساکن آنیم، و در این زمان که ما در آنیم، رواج مذهب اثنا عشریه و شیوع آن به حدی اتفاق افتاده که کم خانه باشد که یک دو کس از آن خانه به آن مذهب متمذهب نباشند و راغب به این عقیده نشوند لیکن اکثری از حلیه علم تاریخ و اخبار خود عاطل، و از احوال اصول و اسلاف خود بی خبر و غافل میباشند، و هرگاه در محافل و مجالس با اهل سنت و جماعت گفتوگو مینمایند کج مج میگویند و شتر گربه میآرند! حسبةً لله تعالی به تحریر این رساله پرداخته شد تا در وقت مناظره از جادۀ خود بیرون نروند، و اصول خود را منکر نشوند، و در بعضی از امور واقعی شک و تردّد را راه ندهند .
و در این رساله التزام کرده شد که در نقل مذهب شیعه و بیان اصول ایشان و الزاماتی که عاید به ایشان میشود غیر از کتب معتبرۀ ایشان منقول عنه نباشد، و الزاماتی که به اهل سنت میشود میباید که موافق روایات اهل سنت باشد، و الا هر یک را از طرفین تهمت تعصب و عناد لاحق است و با یکدیگر اعتماد و وثوق غیر واقع، و آنچه از تواریخ و قصص و حکایات گذشته در این رساله مندرج است از آن جنس است که هر دو فرقه بر آن اتفاق دارند و تفسیر قرآن مجید نیز از فریقین یکسان مروی است، مع هذا بیشتر از تفاسیر شیعه آورده تا کسی را مظنه تهمت نماند[3] .
گزیده و ترجمههای تحفه اثنا عشریه
نظر به اهتمام عامه به کتاب تحفه، عده ای از آنها به ترجمه و حاشیه و یا تلخیص آن پرداختند که از آن جمله کتب ذیل است :
ترجمه التحفه الاثنی عشریه
در سال 1227 هجری شخصی به نام غلام محمد بن محیی الدین اسلمی _تلمیذ مولوی عبدالعلی_ در شهر مدراس هندوستان کتاب تحفه را از فارسی به عربی ترجمه کرد، و آن را به : الترجمه العبقریه و الصوله الحیدریه للتحفه الاثنا عشریه نام نهاد[4] .
ترجمه تحفه اثنا عشریه به زبان اردو در یکی از فهرستهای کتب چاپ لاهور پاکستان نام ترجمه تحفه به زبان اردو دیده شد که به طبع رسانیده اند ![5]
البهجه المرضیه فی اختصار التحفه الاثنی عشریه
عمرکحاله گوید :
محمد امین بن علی بن محمد بن عبد الله سویدی ابو الفوز نسابه، متکلم . . . از تصانیف اوست البهجه المرضیه فی اختصار التحفه الاثنی عشریه.[6]
المنحه الالهیه مختصر التحفه الاثنی عشریه
آقا بزرگ تهرانی تحت عنوان مناقب الامیر کرمّ الله وجهه میفرماید :
المنحه الالهیه مختصر التحفه الاثنی عشریه تألیف محمود شکری آلوسی، همراه با تعلیقۀ محب الدین الخطیب که مطابق میل خود آنچه بر قلم مسمومش جاری شده نوشته و در سلفیه سند 1373 به چاپ رسیده .
اصل تحفه اثنا عشریه تألیف شاه عبد العزیز دهلوی و به زبان فارسی است، در سنه 1227 شیخ غلام محمد بن محیی الدین بن عمر اسلمی آن را تعریب کرد، سپس محمود شکری آلوسی در سنه 1301 آن را تهذیب وتلخیص نمود.[7]
آلوسی کتاب را به نه باب تقسیم نمود :
باب اول : ذکر فرقههای شیعه و بیان گذشتگان آنها و کیدهای آنها!
باب دوم : بیان اقسام شیعه وأحوال راویان آنها
باب سوم : الهیات
باب چهارم : نبوت
باب پنجم : امامت ( آیات و احادیث و دلایل عقلی شیعه بر امامت بلافصل امیرمؤمنان علیه السلام)
باب ششم : بعضی عقاید امامیه که مخالف عقاید أهل سنت است
باب هفتم : احکام فقهیه
باب هشتم : مطاعن
باب نهم : ویژگیهای خاص شیعه
آلوسی در مقدمه آن را به سلطان عبدالحمید خان ابن سلطان عبدالمجید خان عثمانی تقدیم داشت، و وی را به الفاظ عجیبه ستود، که قسمتی از آن را ذکر میکنیم:
و قدّمته لأعتاب خلیفه الله فی أرضه، ونائب رسوله علیه الصلاه والسلام فی سنّته وفرضه!! الذی راعی رعایاه بجمیل رعایته، ودبّرهم بصائب تدبیره وواسع بدایته، وسلک أحسن المسالک فی استقامة أُمورهم، وصیانه نفوسهم، وحراسه جمهورهم، وخصّ من بینهم علماء دولته وصلحاء ملّته بحسن ملاحظته وفضل محافظته، تمییزاً لهم بالعنایه، وتخصیصاً بما یجب من الرعایه، ووضعاً للأُمور مواضعها، وإصابه بها مواقعها، وهو أمیرالمؤمنین! الواجب طاعته علی الخلق أجمعین، سلطان البرّین، وخاقان البحرین، السلطان ابن السلطان، السلطان الغازی عبد الحمید خان ابن السلطان الغازی عبد المجید خان . . !
اللهم أیّده بنصرک، وانصره لتأیید ذکرک، واطمس شر سویداء قلوب أعدائه وأعدائک، ودقّ أعناقهم بسیوف قهرک وسطوتک…
لکن نظر به کمی وسیله طبع و نیز برخی محدودیتهای سیاسی که در آن وقت از طرف حکومت عثمانی بر قرار بود، از چاپ و انتشار آن در کشور عراق جلوگیری شد .
آخر الامر در هندوستان و شهر بمبئی که تحت نفوذ اجانب بوده و نسبت به نشر این گونه کتب، مساعی بسیار مبذول میشد، طبع و منتشر گردید، بعداً مدیر مجلۀ الأزهر مصر اقدام به طبع مجدد همان مختصر نمود.[8]
تذییل: الصواقع الموبقه لإخوان الشیاطین والضلال والزندقه
بنا به گزارش جمعی از محققین، اصل کتاب تحفه اثنا عشریه از کتاب صواقع خواجه نصرالله کابلی گرفته شده که عبدالعزیز آن را به فارسی ترجمه کرده است[9]، لذا توضیح مختصری درباره آن لازم است: میرزا نصرالله کابلی _چنان که خود اشاره کرده[10]_ از معاصرین علامه مجلسی است، ولی هیچ ترجمه و شرح حالی از او در دسترس نیست، او کتابی را به نام الصواقع الموبقه لإخوان الشیاطین والضلال والزندقه تألیف نموده است.[11]
این کتاب مشتمل بر مقدمه، هفت مقصد و خاتمه است:
مقدمه: مذمّت روافض
مقصد اول: ابتدای ظهور رافضه
مقصد دوم: الهیات
مقصد سوم: نبوت
مقصد چهارم: امامت (در ضمن آن بحث مطاعن را نیز مطرح کرده است).
مقصد پنجم: معاد
مقصد ششم: ابطال مذهب رافضه
قصد هفتم: دلایل حقانیت مذهب اهل سنت
خاتمه: نهی از مجالست و همنشینی با روافض.
السیوف المشرقه (مختصر الصواقع الموبقه)
محمود شکری آلوسی _صاحب کتاب المنحه الالهیه مختصر التحفه الاثنی عشریه_ به اختصار صواقع نیز پرداخته و کتاب السیوف المشرقه را تألیف نموده است[12] .
روش دهلوی در نگارش تحفه اثنا عشریه
گرچه مخالفان، تألیف تحفۀ اثنا عشریه را کار بسیار اعجابانگیز و شگفت دانسته، و از چنین اقدامی بی اندازه مسرور و شاد هستند، ولی غافل از آنکه با تأمل و تدبر در این کتاب واضح و روشن میشود که دهلوی نه از دانش کافی و لازم برخوردار بوده، نه از امانت و دیانت !
گذشته از آنکه چارچوب مطالب کتاب او سرقتی از کتاب صواقع کابلی است که او ترتیب مطالب آن را تغییر داده و آن را به فارسی ترجمه کرده است بدون آنکه اشاره ای به اصل صواقع داشته باشد
او در نقل مطالب خیانت نموده، تدلیسات عدیده از او سر زده، گاهی تهمت های ناروا به شیعه زده و گاه بدون هیچ تحقیقی دروغهای بافته شده توسط دیگران را نقل نموده است.
غلطهای فاحش از او سر زده، و بارها دچار تناقض گویی گردیده است.
او با حیله و دسیسه ترتیب ابواب و مطالب را تغییر میدهد تا با اغراض فاسدش مطابقت نماید.
مؤلّف رحمه الله بارها تذکر داده است که صاحب تحفه کلام شیعه را به نحوی تقریر میکند که _به خیال خویش!_ از عهدۀ پاسخ آن برآید، و از بیان مباحث به صورت کامل و روشن خودداری مینماید. لذا مؤلّف قدّس سرّه در این موارد ابتدا مطلب را از کتب علمای شیعه نقل میکند، و پس از تقریر صحیح آن به پاسخ اشکالات و شبهات دهلوی میپردازد.
تدلیس و مغالطه در بیان مطالب از شیوه های شگفت دهلوی است .
گاهی مدعای خویش را به عنوان دلیل در برابر خصم ذکر میکند!
و گاه با خلط مطالب و آمیختن روایات، وقایع را غیر آنچه هست نشان میدهد .
او حقائق تاریخی را به دروغ انکار میکند و از اعتراف به وجود روایات صحیحه در کتب عامه امتناع مینماید.
دهلوی با اینکه در اول کتاب خود را ملزم دانسته که فقط از مطالب مسلّم و مصادر مورد قبول طرفین _شیعه و سنی_ در کتابش بیاورد تا استدلال و احتجاج درست و بجا باشد، سرتاسر کتابش را از مطالب واهی و سست و روایات عامه و . . . پُر کرده است . گاهی به روایاتی استناد میکند که خود عامه آن را تضعیف نموده یا حتی آن را جعلی میدانند!
بلکه در نقل از کتب عامه هم امانتداری را رعایت ننموده است!
آیا این شیوه مناظره و بحث علمی است؟!
آیا با فحشهای رکیک و کلمات زشت و قبیح و . . . طرف را مجاب و ساکت میکند یا عقده های خویش را خالی میکند؟!
ولی با این همه جهالت و نادانی، و اشتباهات فراوان، و . . . چنان عُجب و خودبینی بر او چیره شده که لافهای بیجا میزند، و خود را عالم به علوم قرآنی پنداشته که میتواند تمام مشکلات علمی را حل کند !
سپس آن را از برکت پدرش دانسته گوید :
روح پدرم شاد که میگفت به استاد فرزند مرا عشق بیاموز دگر هیچ
آری! به حق درباره او کلام خداوند تبارک و تعالی صادق است که : (((قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُم بِالاَخْسَرِینَ أَعْمَالاً الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً)))[13].
بالجمله؛ او آبرویی برای خویش و بلکه هم کیشان خویش باقی نگذاشته و با این برخوردهای نابخردانه بذر دشمنی و عداوت را در دلها کاشته است .
بررسی بیست صفحه تحفه و ارائۀ یک صد و چهل اشتباه و . . . !
گرچه با مطالعه کتاب شریف تشیید المطاعن مُشت دهلوی کاملا باز شده و پرده از دسیسههای او برداشته میشود ولی برای نمونه فقط به بررسی حدود بیست صفحه از کتاب او _یعنی بخش مطاعن ابو بکر_ پرداخته و فهرستی از برخی روشهای ابداعی و متنوع او را ارائه مینماییم .
تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل!
تناقضات[14]
مثل مشهور است که دروغگو را حافظه نباشد!
دهلوی در دفاع از خلفا و صحابه چنان سراسیمه گشته و شتابزده عمل میکند که گاهی در پاسخ یک طعن مطالب سطرهای قبل را فراموش میکند و در سطرهای بعد به تناقض مبتلا میشود ! چه رسد به تناقضاتش در طعنهای دیگر و ابواب مختلف.
موارد ذیل نمونه ای است از اقوال متهافت و تناقض گویی های او:
1 . ابتدای امامت ابو بکر از چه روزی بوده است ؟
دهلوی گوید:
آن جناب، ابو بکر را در نمازِ پنج وقتی از روز چهارشنبه تا روز دوشنبه خلیفه خود ساخته بود[15] .
مؤلّف رحمه الله میفرماید:
این ادعا تناقض دارد با کلام خودش که در طعن سوم گوید:
وقت عشاء از شب پنج شنبه ابو بکر را جناب پیغمبرعلیه [ وآله ] السلام خلیفه نماز فرمودند[16] . و آنچه در طعن چهارم گوید : تفویض امامت نماز در مرض موت خود، از شب پنج شنبه تا صبح دوشنبه، آنقدر مشهور است که حاجت بیان ندارد….[17]
ادعاهای بیجا، افتراها و اکاذیب
- ادعای اینکه ابتدای امامت نماز ابو بکر از روز چهارشنبه بوده .
دهلوی گوید:
آن جناب ابو بکر را در نمازِ پنج وقتی از روز چهارشنبه تا روز دوشنبه خلیفه خود ساخته بود.[18]
مؤلّف رحمه الله میفرماید :
روایاتِ تعیین نمودنِ رسول خدا صلّی الله علیه وآله ابو بکر را برای امامت صلات، از موضوعاتِ اهل سنت است …
و نیز اشتداد مرض آن حضرت در روز پنج شنبه بود، چنانچه درصحیح بخاری در آخر کتاب مغازی، در باب مرض النبیّ صلّی الله علیه وآله مذکور است:
قال ابن عباس: یوم الخمیس، و ما یوم الخمیس؟ اشتدّ برسول الله صلّی الله علیه وآله وسلم وجعه … إلی آخر الحدیث[19].
پس خلیفه ساختن ابو بکر برای امامت صلات از روز چهارشنبه نباشد؛ زیرا که علت بیرون نیامدن آن حضرت برای امامت صلاة، اشتداد وجع بود، و آن به روز پنج شنبه حاصل شده… .[20]
تدلیسات
- انحصار مطاعن ابو بکر در ده-پانزده
دهلوی گوید:
کسی که در تمام عمر خود ده کار یا دوازده کار به عمل آورد… الی آخر.
سپس گفته:
مطاعن ابو بکر، و آن پانزده طعن است[21] .
مؤلّف رحمه الله میفرماید:
حصر امور مذکوره در ده یا دوازده ممنوع است؛ زیرا که علمای شیعه مطاعن ثلاثه را به طریق حصر ذکر نکرده اند، بلکه بر طریق تمثیل، حسب گنجایش مقام و فرصتِ وقت، هر کس هر قدر که خواسته به ذکر آن پرداخته.
و باز میفرماید :
حصر مطاعن ابوبکر در پانزده _که ظاهر کلامش دلالت بر آن میکند_ نه عقلی است نه استقرایی؛ اما انتفای حصر عقلی پس واضح و لائح است.
و اما انتفای حصر استقرایی؛ پس از جهت آنکه دانستی که علمای شیعه مطاعن هیچ یک از اصحاب را به طریق حصر ذکر نکرده اند .
چنانچه مولانا محمدباقر مجلسی رحمه الله در کتاب حق الیقین فرموده : «مطلب اول در مطاعن ابوبکر است، و آن بسیار است، و به قلیلی در این رساله اکتفا مینماییم»[22] .
و مع هذا چند مطاعن ابو بکر را که در کتب مشهوره مذکور است ذکر نکرده… .[23]
خطاها، لغزشها و …
- با اینکه خودش _مانند بقیه اشاعره_ در عصمت انبیا علیه السلام خدشه کرده اینجا معتزله را به آن مذمّت کرده!
دهلوی گوید:
معتزله … هیچ پیغمبری را از ابتدای حضرت آدم تا حضرت پیغمبر ما صلّی الله عله وآله وسلّم نگذاشته اند که صغائر و کبائر به جناب ایشان نسبت نکرده اند، و همه را به آیات و احادیث به اثبات رسانیده اند[24].
مؤلّف رحمه الله میفرماید:
تخصیص معتزله به انکار عصمت انبیا علیه السلام بی وجه است، بلکه اشاعره هم تجویز کبیره نمودهاند[25] .
و خود دهلوی هم در باب دوم گفته :
آیات و احادیث بی شمار ناطق و مصرح اند به صدور زلاّت از انبیا… اگر در عصمت ایشان غلو نموده اید، و صدور گناه مطلق از ایشان [ را ] جایز نگوییم، در تأویل و توجیه این نصوص غیر از کلمات بارده سمجه به دست ما نخواهد آمد… .[26]
استدلال به رویات اهل تسنّن و روایتهای جعلی
- استدلال به روایت جعلی از عامه در فضایل ابو بکر!
دهلوی گوید:
جناب پیغمبر صلّی الله علیه وآله فرموده است: مرا حق تعالی چهار وزیر عطا فرموده است، دو وزیر از اهل زمین، ابو بکر و عمر…الی آخر.[27]
مؤلّف رحمه الله میفرماید:
این حدیث از موضوعات و متفردات اهل سنت است .
سپس مؤلّف به اثبات جعلی بودن آن میپردازد… .[28]
پاسخ ردّیه ها
در جواب برخی از کتب گذشته ردّیّه هایی از عامه نوشته شد؛ نویسندگان شیعه در جواب آنها نیز اقدام نمودند که از آن جمله کتب ذیل است :
1. الأجوبه الفاخره فی ردّ الأشاعره، مربوط به باب اول، فارسی
اثر سید محمدقلی کنتوری، مؤلّف تشیید المطاعن.
در ردّ رشیدالدین دهلوی _تلمیذ عبد العزیز الدهلوی صاحب تحفه_ است که در جواب السیف الناصری ( بحث حدوث مذهب شیعه ) نوشته .
اولش: «الحمد لمن علّمنا أن نقول: اللهم انصر من نصر دین محمد واخذل من خذل دین محمد صلّی الله علیه وآله …» الی آخر[29] .
2. تهنئة المؤمنین
مولوی افراد علی پاکلوی کتاب رجوم الشیاطین را در ردّ نزهۀ اثنا عشریه، قسمت مربوط به ردّ باب نهم، مسائل فقهی اختلافی، که به نصره المؤمنین موسوم است،[30] نگاشت .
کتاب تهنئه المؤمنین در ردّ رجوم الشیاطین تألیف شده است[31] .
3. جوابات بعضی از عبارات شوکت عمریه
تألیف سید حمیدالدین باقر نقوی، خطی، به زبان اردو[32]
4. جواب شبهات رشید الدین، مربوط به باب پنجم و ششم
از حکیم باقر علی خان نزیل شاه جهان آباد هند _تلمیذ یا معاصر میرزا محمد الکامل (م 1235)_ او شبهات رشیدالدین بر کتاب حسام الاسلام و الصوارم الإلهیه تألیف سید دلدارعلی جواب داده[33] .
5. الشعله الظفریه لإحراق الشوکه العمریه، مربوط به باب دهم
تألیف سید میر محمدقلی کنتوری، مؤلّف تشیید المطاعن.
کتاب نقض است بر الشوکه العمریه فاضل رشید.
الشوکه العمریه را رشیدالدین خان در ردّ البارقه الضیغمیه در تحلیل متعتین، تألیف سلطانالعلماء سید محمد _فرزند سید دلدارعلی_ نوشت، و این کتاب ردّی است بر آن .
اولش: (الحمد لله الفتّاح المنّاح، أهل الجود والسماح …) الی آخر[34] .
6. الضربه الحیدریه لکسر الشوکه العمریه = ضربت حیدری، مربوط به باب دهم، فارسی
تألیف سلطانالعلماء سید محمد نقوی نصیرآبادی (م 1284) .
در دو جلد در مطبعۀ مجمع العلوم لکهنو سنه 1296 در 431 صفحه چاپ شده است.
پس از آنکه سید محمدقلی الشعله الظفریه را در ردّ الشوکه العمریه نوشت، خود سید محمد نیز ردّیّه دیگری به نام الضربه الحیدریه نوشت .
اولش: (الحمد لله الذی هدانا لدینه الذی اصطفاه، وأرشدنا إلی سبیله الذی ارتضاه…) الی آخر .
عنوان کلام البارقه: ( قال السیّد الوحید ) .
و عنوان کلام الشوکه: ( قال الفاضل الرشید ) .
وعنوان کلام الضربه: ( أقول )[35] .
7. معین الصادقین، مربوط به باب نهم
مولوی افراد علی پاکلوی کتاب رجوم الشیاطین را در ردّ نزهه اثنا عشریه ، قسمت مربوط به ردّ باب نهم، مسائل فقهی اختلافی، نگاشت . پس از آن سید جعفر ابو علی خان موسوی بنارسی کتاب معین الصادقین را در ردّ آن تألیف نمود.
اولش: (الحمد لله الذی أیّد کلام أولیائه وکسر ظهور أعدائه …) الی آخر[36] .
8. نفاق الشیخین به حکم أحادیث الصحیحین
از سید محمدقلی کنتوری، مؤلّف تشیید المطاعن.
چنان که در مقدمۀ کتاب آمده است، پس از آنکه ایشان ردّی بر باب دوم به نام تقلیب المکائد نوشته، قسمتی از آن را رشیدالدین خان تلمیذ صاحب تحفه ردّ کرده است، وایشان کتاب مذکور را در ردّ آن تألیف کرده است.
شیخ آقا بزرگ طهرانی نام کتاب را نفاق الشیخین بالحدیثین الصحیحین ذکر کرده، و فرموده :
مؤلّف دو حدیث صحیح از بخاری و مسلم آورده، یکی در بیان علامات نفاق و دیگری در نزاع و مشاجرۀ امیرمؤمنان علیه السلام و عباس در امر فدک[37].
[1]. تشیید المطائن لکشف الضغائن: رد باب دهم تحفه اثنا عشریه، سید محمدقلی موسوی نیشابوری کنتوری لکهنوی، تحقیق: براتعلی سخی داد و میراحمد غزنوی و غلامنبی بامیانی، [بینا]، [بیتا]، مجلد مقدمه، ص 51- 52، «علت تالیف تحفه»؛ ص 56- 61، «گزیده و ترجمههای تحفه اثنا عشریه»؛ ص 61- 63، «روش دهلوی در نگارش تحفه اثنا عشریه»؛ ص 63- 162، «بررسی بیست صفحه تحفه و ارائه یک صد و چهل اشتباه و …»؛ ص 183- 186، «پاسخ ردیهها».
[2]. ندوی، رجال الفکر والدعوه فی الاسلام، ج 4 ، ص 296.
[3]. دهلوی، تحفه اثنا عشریه، ص2.
[4]. ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، ج22، ص321؛ میرحامدحسین، عبقاتالأنوار، ج6، ص 1198؛ در کتاب شبهات، ص260 مینویسد: دو نسخه از آن درمکتبه الاوقاف بغداد به شماره های 5035 و 6812موجود است .
[5]. میرحامدحسین، عبقاتالأنوار، ج 6، ص1198.
[6]. کحاله، معجم المؤلفین، ج9، ص76؛ و ر.ک: بغدادی، إیضاح المکنون، ج1، ص203.
[7]. آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، ج22، ص321؛ و ر.ک: ج3، ص177 و ج10، ص190.
[8]. میرحامدحسین، عبقاتالأنوار، ج 6 ، ص1198 . چنان که گذشت این کتاب اولین بار در بمبئی سنه 1301 چاپ شد، سپس درمصر از طرف مدیر مجله الازهر، و پس از آن برای سومین بار همراه با تعلیقههای محب الدین خطیب در سلفیه سند 1373 به طبع رسید
[9]. درمورد سرقت دهلوی ازمطالب کتاب الصواقع الموبقه، رجوع شود به: حبیبآبادی، مکارم الآثار، ج، ص1089- 1090؛ آزاد کشمیری، نجوم السماء، ج1، ص352؛ آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، ج3، ص177 و ج10، ص44، 190- 191؛ میرحامدحسین، عبقاتالأنوار، مجلد غدیر، ص474؛ طباطبائی، «موضع شیعه در برابر حملات ( فرهنگی ) دشمن و…»، تراثنا، ش6، ص41؛
یکی ازمعاصرین مینویسد: گذشته از تحفه اثنا عشریه که از کتاب الصواقع نصرالله کابلی است، بستان المحدّثین او نیز منحول از کتاب کفایه المتطلع تألیف تاج الدین دهّان و مقالید الأسانید ثعالبی، و تفسیر فتح العزیز او از تفسیرمهائمی است. ر.ک: میلانی، نفحاتالأزهار، ج1، ص62 و ج5، ص179 .
[10]. در پایان بخش علمای شیعه گوید: والباقر المجلسی صاحب بحارالأنوار من المعاصرین. ر.ک: صواقع، ورق 143.
[11]. نسخهای از این کتاب از کتابخانه ناصریه هند _کتابخانه مؤلف تشیید المطاعن و فرزندانش_ به آستان قدس منتقل و به شماره 21856 در 384 ورق موجود است .
[12]. نسخه ای از این کتاب در مکتبه المتحف العراقی، به شماره 8629 موجود است. ر.ک: شبهات، ص214، 256- 257 .
[13]. سوره کهف، آیه103-104.
[14]. شایان ذکر است که در تنظیم بخشی از فهرست آینده از یادداشت هایی که در ابتدای نسخه [ و ] ( کتابخانه آستان قدس شماره عمومی 27671) موجود بود استفاده شد، و روش تنظیم مطالب را از آن آموختیم. این نسخه از نسخههای قبل از تکمیل کتاب است که به نظر میرسد به خط مبارک مؤلف (ره) یا فرزندان و شاگردان ایشان باشد، و بنابر یادداشت معرّف نسخه، تاریخ تحریر آن زمان خود مؤلف است. لازم به تذکر است که: در نقل مطالب آینده سعی بر آن بود که عین کلام دهلوی و اشکالات مؤلف قدس سره با تلخیص و اختصار آورده شود.
[15]. دهلوی، تحفه اثنا عشریه، ص262، «طعن اول ابو بکر»
[16]. همان، ص265، «طعن سوم ابو بکر»
[17]. همان، 267، «طعن چهارم ابو بکر». برای اطلاع بیشتر ر.ک: کنتوری، تشیید المطاعن، ج1، ص71- 73 .
[18]. همان، ص262، «طعن اول ابو بکر».
[19]. بخاری، صحیح، ج5، ص137 ومصادر دیگری که درمطاعن عمر خواهد آمد.
[20]. برای اطلاع بیشتر ر.ک: کنتوری، تشیید المطاعن، ج1، ص71- 73.
[21]. دهلوی، تحفه اثنا عشریه، ص262، «طعن اول ابو بکر».
[22]. مجلسی،حق الیقین، ج154.
[23]. برای اطلاع بیشتر ر.ک: تشیید المطاعن، ج1، ص30، 38- 39.
[24]. دهلوی، تحفه اثنا عشریه، ص262، «مقدمه مطاعن ابو بکر»
[25]. ایجی، المواقف، ج3 ، ص 416؛ میرسیدشریف، شرح المواقف، ج8، ص265.
[26]. دهلوی، تحفه اثنا عشریه، ص31 ؛ و ر.ک: کنتوری، تشیید المطاعن، ج1، ص24- 26.
[27]. دهلوی، تحفه اثنا عشریه، ص267 ( طعن چهارم ابو بکر ).
[28]. ر.ک: کنتوری، تشیید المطاعن، ج1، ص333- 335.
[29]. اعجازحسین، کشف الحجب والاستار، 24- 25؛ آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، ج1، ص277 و ج12، ص290.
[30]. آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، ج24، ص108؛ اعجازحسین، کشف الحجب والاستار، ص578- 579
[31]. (کتابخانه جامعه همدرد) مرکز تحقیقات فارسی، فهرست نسخه های خطی فارسی، ج4، ص36.
[32]. نقوی، تألیفات شیعه در شبه قاره هند، ص 235
[33]. آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، ج5، ص 185.
[34]. همان، ج14، ص198 و ج3، ص10.
[35]. همان، ج14، ص198 و ج15، ص99.
[36]. همان، ج3، ص 97 و ج21، ص 285
[37]. الذریعه، ج24، ص 243.
برای دریافت فایل اینجا کلیک کنید: