وى در سال 1227 هجرى در بارفروش(یکى از شهرهاى استان مازندران) به دنیا آمد و پس از تحصیل مقدمات، در سال ۱۲۵۰ به عراق رفت و در کربلا ساکن شد؛ در درس سیدابراهیم بن محمدباقر قزوینى و محمد بن حسین اصفهانى شرکت کرد، سپس به نجف رهسپار گشت و در درس بزرگانى همچون صاحب جواهر(ره) و کاشف الغطا(ره) حضور یافت و از آن دو بزرگوار و شیخ انصارى(ره) اجازه روایت گرفت، در فقه و اصول تبحّر یافت و سپس به کربلا بازگشت و به هدایت، ارشاد، تدریس و فتوا پرداخت.
آوازهاش همهجا پیچید و گروه بسیارى از مسلمانان هند و عراق و ایران در تقلید به وى رجوع کردند. بزرگانى همچون سیدمحمدتقى شیرازى و سیدمرتضى کشمیرى از شاگردان وى به شمار میآیند.
کتابها و رساله هایى نگاشت که برخى از آنها مانند: ذخیرة المعاد، مناسک حج و… چاپ شده است.
این فقیه امامى، مجتهد و مرجع بزرگ، در ۱۶ ذو القعده سال ۱۳۰۹ هجرى در کربلا از دنیا رفت و در صحن مطهر حسینى به خاک سپرده شد.
وى در شمار کسانى است که بر«عبقات الأنوار» تقریظ نوشت، و در آن، از این کتاب و از میرحامدحسین، به عظمت یاد میکند و آیاتى از قرآن کریم را زینتبخش سخنانش میسازد، در این تقریظ آمده است:
چون متدرجاً مجلدات کتب… آن جناب سامى صفات… به دست علما و فضلاى این عتبات عرش درجات… مُشاهَدت افتاد، به اَضعافِ… آنچه شنیده میشد، دیده شد:
«کتَابٌ أُحْکمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَدُنْ حَکیمٍ خَبِیرٍ»، از صفحاتش نمودار؛
«کتَابٌ مَرْقُومٌ * یشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ»، از اوراقش پدیدار؛
«آیاتٌ مُحْکمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکتَابِ»، پیدا؛
«هذا بَلاَغٌ لِلنَّاسِ وَلِینذَرُوا بِهِ وَلِیعْلَمُوا أَنَّمَا هُوَ إِلهٌ وَاحِدٌ وَلِیذَّکرَ أُولُوا الأَلْبَابِ»، هویدا؛
از فصولش عالمى را تاج تشیع و استبصار بر سر نهاده و از ابوابش به سوى «جَنَّاتُ عَدْنٍ یدْخُلُونَهَا تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ» بابها گشاده؛
کلماتش، «وَجَعَلْنَاهَا رُجُوماً لِلشَّیاطِینِ»؛
کلامش، «أَلاَ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى [ القوم ] الظَّالِمِینَ»؛
مفاهیمش، «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیکمْ یا بَنِي آدَمَ أَن لاَّ تَعْبُدُوا الشَّیطَانَ إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌ مُّبِینٌ»؛
مضامینش در لسان حال اَعدا، «یا لَیتَ بَینِي وَبَینَك بُعْدَ الْمَشْرِقَینِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ»؛
دلائلش، «هذَا بَیانٌ لِلنَّاسِ وَهُدىً وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِینَ»؛
براهینش، «کتَابٌ أُنْزِلَ إِلَیك فَلا یکن فِي صَدْرِك حَرَجٌ مِنْهُ لِتُنذِرَ بِهِ وَذِکرَى لِلْمُؤْمِنِینَ»؛
براى دفع یأجوج و مأجوج مخالفین دین، سدّى است متین و از جهت قلع و قَمْع زمره معاندین مذهب و آئین، چون تیغ امیرالمؤمنین؛
سیمرغ سریع النقلِ عقل، از طَیران به سوى شُرَف اخبارش عاجز؛ هُماى تیزپاى خیال، از وصول به سوى غُرَف آثارش قاصر؛
کتبى به این لیاقت و متانت و اتقان، تا الآن، از بنان تحریر نحریرى سر نزده و تصنیفى در اثبات حقیت مذهب و ایقان، تا این زمان، از بیان حِبْر خبیرى صادر و ظاهر نگشته؛
از عَبقاتش، رایحه تحقیق وزان، و از استقصایش، استقصا بر جمیع دلائل قوم عیان؛
وللّه دَرُّ مؤلفها ومُصَنّفها، «أَکانَ لِلنَّاسِ عَجَباً أَنْ أَوْحَینَا إِلَى رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قَالَ الْکافِرُونَ إِنَّ هذَا لَسَاحِرٌ مُبِینٌ» .
آیتالله مازندرانى، در نامه دیگرى که براى یکى از بزرگان مینگارد، بیان میدارد:
در صفحات هندوستان، در بلده «لکهنو»، عالم محقق و فاضلى است مدقق، ناشر اخبار مصطفوى، و باسط آثار مرتضوى، مُشَید ملّت بیضاء، و مُسدِّد شریعت غَرّاء، المُبَرَّا عن کلّ شین، جناب سیادت انتساب، السیدحامدحسین(بلغ اللّه مُناه). ناصر الملّتى است که اگر خواجه نصیرالدین در«تشیید المطاعن» ایشان نظر فرمودى، به کلمات متقنه آن، بینصرت هلاکوخان، دمار از روزگار معاندینِ دین، برآوردى؛ عالمى است که اگر علامه حلّى(اَعلى اللّه مقامه) درک زمان ایشان فرمودى، به دلایل وافیه ایشان، اَلْفَین دیگر بر «اَلْفین» خویش میافزودى؛ منوّر القلوبى است که اگر قاضى نوراللّه شوشترى به ایشان معاهدت نمودى، به عبقاتالأنوار ایشان بر فاضل بن روزبهان، بیشتر «إحقاق الحقّ» میفرمودى؛ متبحّرى است که اگر غَوّاص «بحار» اخبار ائمه اَطهار، با ایشان همداستان گشتى، به اعانت کشتى مطالب ایشان، انبوه خلق را از گرداب هلاکت به ساحل نجات رسانیدى…
.