دکتر مهدي خواجه پيري، مسئول مرکز ميکروفيلم نور، واقع در هند، است. اين مرکز از بيست و چهار سال پيش با هدف حفظ ميراث عظيم و گرانقدر تشيع در هند، شروع به کار کرد. به گفته مسئول این مرکز، علت نامگذاري آن به «نور»، تقارن افتتاح آن با چهارصدمين سال شهادت شهيد ثالث، مرحوم قاضي نورالله شوشتري (ره) بوده است.
مهمترين هدف اين مرکز تهيه عکس از نسخ خطي موجود در کتابخانههاي هند به ويژه کتابخانۀ ناصريه با هدف حفظ ميراث سترگ شيعه و رساندن آن به دست نسلهاي آينده بوده که از بدو تاسيس مرکز آغاز و تا کنون ادامه دارد؛ با گذشت زمان، فعاليتهاي متعدد و متنوع ديگري که در راستاي اهداف آن مرکز بوده نيز در دستور کار قرار گرفته است مانند : مرمت و همانندسازي برخي از نسخههاي خطي مهم که در خطر از بين رفتن قرار گرفتهاند ، تهيه و تنظيم شجرهنامهي برخي از خاندان بزرگ سادات هند، تدوين و تنظيم فهرست برخي از کتابخانههاي مهم شيعه در هندوستان و ساير فعاليتها.
خاندان عبقات و اقدامات ماندگار ایشان در حفظ تراث اسلامی
گفتگو با جناب آقاي دکتر مهدی خواجه پيري
به عنوان اولين سؤال براي آشنائي بيشتر مخاطبان با علامه ميرحامد حسين لطفا دربارۀ شجره نامۀ خاندان عبقات، اجداد ايشان و تاريخ مهاجرتشان از نيشابور به هندوستان توضيحاتي بفرماييد.
بسم الله الرحمن الرحيم . خاندان عبقات، از سادات نيشابور هستند. نسب اين خاندان به سيد علاءالدين از اولاد امامزاده سيد محمد محروق در نيشابور مي رسد که پس از حملۀ مغول به نيشابور، بين قرن هفتم تا هشتم به شبه قارّه هند مهاجرت کردند؛ گروهي به سَهلَت، منطقه اي در بنگال رفته و با عنوان سادات موسوي معروف شدند که هنوز نسل ايشان در آنجا باقي است و گروهي ديگر وارد کَنتور شده و در آنجا ساکن شدند. نسب نامه اي از اين خاندان به خط علّامه مفتي محمد قلي، پدر علّامه ميرحامد حسين، در مرکز ميکروفيلم نور موجود است.
لطفا درباره شأن علمي علّامه ميرحامد حسين توضيح دهيد؛ آيا ايشان تنها در علم کلام تبحّر داشتهاند يا بر علوم ديگري همچون فقه نيز مسلط بودهاند؟
مرحوم مفتی محمد قلی به عنوان سرسلسله عالمان فرهیخته خاندان عبقات مانند دیگر عالمان بزرگ شیعهی آن زمان، امتیاز بهرهمندی از خرمن دانش پرفیض علامه سید دلدار علی معروف به غفرانمآب- موسس مدرسه فقهی-کلامی لکهنو- را پیدا کرده و همچنین فرزندان ایشان از فرزندان دانشمند خاندان اجتهاد (فرزندان علامه غفرانمآب) بهرهها بردند. در این میان مرحوم علامه میرحامد حسین که در پانزده سالگی سایه پدر را از دست داده بود، استفادههای فراوانی از دروس سلطان العلماء یعنی فرزند بزرگ علامه غفرانمآب و سید العلماء، فرزند کوچک ایشان، برد. لذا شخصیت علمی علامه میرحامدحسین را میتوان از آثار باقیمانده از ایشان به ویژه «عبقات الانوار» شناخت.
بزرگاني چون ميرزاي شيرازي و حضرت امام خميني (رحمة الله علیهما)، کتاب عبقات الانوار را بزرگترين حجّت مذهب، در عصر غيبت دانستهاند و به جرأت ميتوان گفت که ايشان بزرگترين متکلّم تاريخ تشيع از ابتدا تا عصر حاضر بوده است. اما با چنين شهرتي در علم کلام، زماني خود بنده خدمت آيت الله العظمي مرعشي نجفي رسيدم، پس از آنکه در حضور ايشان از علامه مير حامد حسين سخني به ميان آمد، فرمودند: «علّامه حامد حسين به مراتب در فقه قويتر بودند تا در کلام؛ هر چند در علم کلام شهره شدهاند.»
اما اينکه ايشان شأن مرجعيت داشتهاند يا خير، بايد بگويم اصولا مرجعيت در آن زمان به صورتي که امروزه رايج است مطرح نبوده، بلکه گاهي چند فقيه در يک منطقه محل رجوع مردم بودند مثلا در يک منطقه که شايد مساحت آن کمتر از يک کيلومتر مربع بود، هم مرحوم ناصر حسين فتوا ميداد و هم مرحوم کلب حسين که از خاندان اجتهاد بود و هم ساير فقهاء آن روزگار فتوا ميدادند. يعني در منطقه اي که کمتر از 10 هزار شيعه سکونت داشتند، چند فقيه به عنوان مرجع جامع الشرايط، وجود داشت. از علامه مير حامد حسين کتابي با عنوان اسني الوسائل برجاي مانده که پاسخ به برخي استفتائات فقهي است.
آيا علّامه ميرحامد حسين شاگرداني هم داشتهاند يا خير؟
خير، به آن معنا شاگردي نداشتهاند. شاگردان ايشان انگشت شمار بودهاند؛ يکي مرحوم کرامت حسين، خواهر زادۀ مرحوم علّامه و پسر علّامه غلام حسنين کنتوري که خود علّامه کنتوري، شخصيتي کمتر از علّامه حامد حسين ندارد. ايشان در علم فلسفه و طب بي نظير بودهاند. راجع به شخصيت ايشان کتابهاي متعددي نوشته شده و خيلي فرد عجيبي بودهاند.
دو شاگرد ديگر علّامه، پسرش کرامت حسين و ديگري هم تصدّق حسين بودند. تصدّق حسين تمام اميد علّامه حامد حسين بوده، ولي با اين حال نميدانم چرا پيگيري کارهاي وقت گير املاک و اموري از اين دست را به او واگذار ميکرده است و سرانجام او را به حيدرآباد ميفرستد. گويا همان مسائل معيشتي و مشکلات اقتصادي سبب اين کار بوده است.
يکي ديگر از شاگردان ايشان مرحوم ناصر حسين، پسر علامه مير حامد حسين است. او مدت کوتاهي از عمر خود را که همزمان با ايام بيماري پدر بود، از محضر ايشان کسب علم نمود. علامه مير حامد حسين در يکي از نامه هاي خود مينويسد: «وقتي ناصر حسين 16 ساله بود، يعني حدود 1300 قمري، هر زمان حالم بهتر ميشد و دردها و آلامم تسکين پيدا ميکرد و فراغتي حاصل ميشد، معمولا نيمههاي شب بود که ناصر حسين را بيدار کرده و به او ميگفتم: بيا تا به تو درس بدهم.»
ناصر حسين در همان فرصتهاي کوتاه، دروس خود را نزد پدر خواند و درسها را چنان عميق و دقيق از پدر آموخت که از شاگردي ديگران بينياز شد.
با توجه به مناسبات علمي فراوان ميان دو خاندان سید دلدار علی نقوی (غفرانمآب) معروف به خاندان اجتهاد و خاندان علامه میرحامدحسین لکهنوی معروف به خاندان عبقات و حق عظيمي که مرحوم غفرانمآب بر گردن تشيع شبه قاره و خاندان عبقات دارند، لطفا درباره ي جايگاه رفيع مرحوم علّامه سيد دلدار علي و نقش ايشان در گسترش تشيع در شبه قارّه توضيحاتي بفرمائيد.
مرحوم سيد دلدار علي، مشهور به غفران مآب، از جمله علماي بزرگ شيعه در شبه قارّه به شمار ميرود که اواخر قرن دوازده و نيمۀ اول قرن سيزدهم ميزيسته است. ايشان پس از طي مراحل اوليه تحصيل، به نجف اشرف رفته و از محضر مرحوم بهبهاني بهره برد.مرحوم سيد دلدار علي تحت تاثير منهج اصولي مرحوم بهبهاني، کتاب اساس الاصول را تأليف کرد. اکثر کتابهاي مرحوم غفران مآب در ردّ تصوّف است؛ زيرا در محيط شيعي آن زمان، صوفي هاي خرافه پرست فعاليت زيادي داشتند.
در زمان ايشان حاکمان اوده بر بخشهائي از شبه قارّه حکومت ميکردند، در همين زمان زير بناهاي لازم براي توسعۀ فرهنگ شيعي پايه گذاري شد؛ بسياري از مساجد، امام باره ها (حسينيه ها) و مدارس علميه بنا شد. علماي شيعه از جمله علّامه غفران مآب با استفاده از فضاي ايجاد شده، دست به کار تربيت شاگردان متعددي شده و با اين اقدام، مهمترين نقش را در اعتلاي هويت شيعي در شبه قاره ايفا کردند. در مدرسۀ ايشان شاگردان مبرّزي چون سلطان العلماء، فرزند ارشد ايشان و سيد العلماء، فرزند کوچک ايشان و نيز مفتي محمد قلي و مفتي محمد عباس رشد يافتند.
يکي از جاودانهترين اقدامات علامه غفرانمآب، مقابلۀ شديد با جريانات و اقدامات ضد شيعي بود از جمله جريانات ضد شيعه، جريان به وجود آمده از کتاب تحفۀ اثنا عشريه، اثرِ شاه عبدالعزيز دهلوي فرزند شاه ولي الله بود. اولين رديه بر تحفۀ اثنا عشريه را مرحوم غفران مآب نوشتند. بعد از آن، رديه هاي فراواني، حتي در خود دهلي، بر آن کتاب ضد شيعي نوشته شد.
در انگيزه تاليف کتاب ضد شيعه، تحفه اثنا عشريه جالب است بدانيد که نويسنده آن، عبد العزيز دهلوي مي گويد: بعد از مرحوم غفران مآب، شيعه آرام آرام در حال راه يافتن به همۀ خانه ها بود تا جايي که معروف شد حتي بهادر شاه نيز شيعه شده است. از اين رو از ترس فراگير شدن مکتب تشيع، کتاب تحفه را نگاشتم.
اشارهاي به تحفه و ردود آن فرموديد، از آنجا که عبقات الانوار به عنوان مهمترين رديه بر تحفه اثنا عشريه و بزرگترين موسوعه امامتي شيعه شناخته مي شود ، لطفا دربارۀ هدف علامه از نگارش کتاب عبقات الانوار و اينکه نگارش آن چند سال از عمر ايشان را به خود اختصاص داده است توضيحاتي بفرمائيد.
پس از تأليف کتاب ضد شيعي تحفۀ اثنا عشريه توسط عبدالعزيز دهلوي و به راه افتادن موج عظيمي از تهمتها و افترائات به سمت شيعه، نگارش رديهاي محکم و قوي بر اين کتاب و پاسخ به ادّعاها و عقايد باطل عبدالعزيز دهلوي در تحفه، ضروري مينمود. لذا در اين فضا علّامه مير حامد حسين اقدام به نگارش کتابي در ردّ باب هفتم تحفه، يعني باب امامت، و پاسخ به شبهات آن نمود. نگارش اين کتاب، حدود 20 سال طول کشيد، يعني پس از مسافرت علّامه براي زيارت عتبات و حج بيت الله در سال 1282 ق تا پايان عمر ايشان. از نامه ها و دست نوشتههاي برجاي مانده از علّامه آشکار ميشود که ايشان در تأليف عبقات تنها بودهاند و حتي يک نفر هم با ايشان همکاري نکرده است.
آيا ميتوان انگيزۀ تأليف عبقات الأنوار از سوي علّامه ميرحامد حسين با اين حجم وسيع را ، کامل نبودن رديههاي نوشته شده از سوي علماي ديگر بر تحفۀ اثنا عشريه دانست؟
مرحوم علّامه ميرحامد حسين در نامهاي که به يکي از دوستانشان مينويسند، علت تأليف عبقات الانوار را به روشني بيان فرمودهاند؛ آنجا که ميگويند: «امروز آن قدر سنّي ها بيباک شدهاند که هر چه ميخواهند به شيعه ميگويند!»
علي رغم اينکه مرحوم علّامه غفران مآب و شاگردان بزرگ ايشان نظير مفتي محمد قلي، سيد محمد عباس و غيره، ردود مفصّلي در نقد کتاب تحفۀ اثني عشريه شاه عبدالعزيز دهلوي نوشته بودند، اما گويا اينها پاسخگو نبوده و تحفه هنوز جولان ميداده است.
علّامه حامد حسين بسياري از کتابهاي پدر را خود تصحيح و چاپ کرد، اما با اين حال آنها را کافي نميدانست و از اين مسأله بسيار نگران بود. علّامه تمام عزم خود را براي نوشتن رديهاي کامل و غير قابل خدشه جزم نمود تا خلاء موجود را برطرف کند؛ وي در نامهاي چنين مينويسد: «من نامهاي به حضرت بقيه الله، صاحب الامر – ارواحنا فداه – نوشتم و از آن حضرت خواستم که اين شرف را به من عنايت کرده و توفيق اين خدمت را به من مرحمت نمايد. بعد از آن در خاطرم گذشت من که هستم که به آن جناب نامه بنويسم؛ لذا نامه را بر روي قبر قاضي نورالله تستري گذاشته و از ايشان خواستم تا از حضرت صاحب الامر –ارواحنافداه- بخواهد که اين خدمت را به من تفويض کنند. خدا هم عنايت فرمود و اين مسأله را به من تفويض کرد.»
اين نامه خود شاهدي است بر اين که با وجود حکومت شيعي و ظرفيت هاي خوبي که ايجاد کرده بود، و نيز با وجود حضور دانشوران بزرگي چون مرحوم غفران مآب، مفتي محمد عباس، مفتي محمد قلي و غيره که همگي شخصيت هاي نابغه اي بودند و هر يک فضايل متعددي داشته اند، شبهات تحفه هنوز کاري بوده است.
با توجه به جايگاه رفيع عبقات الأنوار در زمان خودش، چگونه حتي تا به امروز هم اين اثر گرانسنگ و موسوعۀ عظيم امامتي براي مجامع علمي ناشناخته مانده است؟
مشکل اصلي عبقات، زبان علمي آن است که در سطحي بالا نوشته شده و آن سطح براي همه قابل درک نيست؛ از اين رو عدۀ کمي به آن اقبال داشتهاند. عبقات الانوار دائرة المعارف بزرگي است که محققين ميتوانند با مراجعه به آن از خرمن مطالب متنوعش هرچه مي خواهند برداشت کنند.
به همين سبب بود که علّامه اميني عبقات الانوار را طبقه بندي کردند تا اينکه الغدير با نظامي ويژه بتواند جاي عبقات را گرفته و براي سطح وسيع تري از مخاطبين قابل استفاده باشد. الغدير همان عبقات الانوار است اما با ادبيات و قالبي مدرن و متني روان تر، يعني زباني که بيشتر قابل استفاده است.
با نگاهي به آثار متعدد به جاي مانده از علامه حامد حسين مي يابيم که آن بزرگوار علاوه بر احاطه علمي ، از نظم و نظام پژوهشي منحصر به فردي نيز برخوردار بودهاند، در اين بخش از گفتگو لطفا دربارۀ روش پژوهشي صاحب عبقات هم توضيحاتي بفرمائيد.
يکي از امتيازات علّامه، کثرت مطالعۀ ايشان است؛ به گونه اي که ايشان از ابتدا تا انتهاي هر کتابي که به دستشان ميرسيد را به طور کامل مطالعه ميکردند. در ميان دست نوشتههاي علّامه حامد حسين گاهي با رمز «ف» برخورد ميکنيم که به معناي فايدهها و نکات سودمندي بود که ايشان در لا به لاي مطالعۀ خود بدانها دست مييافت و در پايان، تمامي اين فايدهها را در پنج، شش صفحه ورق سفيدي که در انتهاي آن کتابها اضافه کرده بود، ثبت و ضبط ميکرد.
آن وقت اگر مطالب بيشتري به دست ميآوردند، به آن مجموعه ملحق ميکردند. مثلا در بحث «حديث ولايت»، فوايد مرتبط با آن را از پشت کتابها استخراج کرده و در فيشهاي جديد مينوشتند و آنها را کاملتر ميکردند؛ بدين معنا که آنچه مختصر بود و به صورت اشاره نوشته بودند را برداشته و به فيش جديد منتقل ميکردند؛ سپس ميان اين مجموعه از فيشها، پيوندي برقرار کرده و آنها را به کتاب اضافه ميکردند.
با اين توصيف معلوم ميشود که علامه حامدحسين افزون بر وسعت مطالعه و برخورداري از حافظۀ بسيار قوي، سبک ويژهاي هم در نگارش داشتند.
بيترديد يکي از سرمايهها و پشتوانههاي بزرگ علمي خاندان عبقات که از اقدامات ماندگار اين خاندان در حفظ تراث اسلامي به شمار ميرود، کتابخانۀ عظيم ايشان است؛ لطفا درباره جايگاه کتابخانۀ ناصريه و امتياز آن نسبت به ساير کتابخانههاي موجود در آن عصر، توضيحاتي بفرمائيد.
در دورهاي که هنوز حکومتهاي ايالتي شيعه در شبه قارّۀ هند مستقر بودند و امکان فعاليتهاي مختلف براي عالمان شيعي مهيا بود، مرحوم ميرزاي شيرازي با مشورت علّامه ميرزا حسين نوري و برخي ديگر از علما به فکر تأسيس کتابخانۀ جامعي ميافتند تا در آن اسناد و مدارک اسلامي اعم از شيعي و سنّي جمع آوري شود.
بعد از مشورت و بررسي اولويتهاي مکاني براي تأسيس چنين مرکز مهمي، به اين نتيجه ميرسند که ايران و عراق جايگاه امني براي اين هدف نيستند. در نهايت شهر لکنهو در هند، با عنايت به حضور شخصيتي همچون علّامه حامد حسين، بهترين موقعيت براي تأسيس کتابخانه معرفي و پيشنهاد ميشود. لذا از سرتاسر دنياي اسلام هر کتاب مهمي را به اين کتابخانه ميفرستادند. شهرت اين کتابخانه به دليل برخورداري آن از تمامي نسخه هاي چاپي مهم است.
از آنجا که علّامه ميرحامد حسين به دنبال فهرست نويسي کتابخانههاي مختلف، مثل کتابخانۀ صنيع الدوله، کتابخانه اعتماد الدوله، کتابخانۀ آستان قدس رضوي «عليه السلام» و ساير کتابخانهها بوده، تمام آنها را نيز فهرست کرده و يکجا آورده است؛ به گونه اي که کتابخانه ناصريه علاوه بر امتيازات بسياري که دارد، به عنوان مرکزي که فهرست ساير کتابخانهها را نيز داراست، مطرح بوده است. که ما يک جلد از آن فهرستها را در مرکز ميکرو فيلم نور به چاپ رساندهايم.
با اينکه در جهان تشيع کتابخانههاي متعدّد بزرگي در عراق و ايران وجود داشت، امّا هيچ کدام به شهرت کتابخانۀ ناصريه نرسيدند و اين به سبب وجود شخصيتهاي بينظيري همچون علّامه مير حامد حسين و خاندان ايشان به ويژه اعجاز حسين، برادر علامه مير حامد حسين بود. با تخصصي که ايشان در زمينه کتابشناسي داشت، نسخههايي که بايد در کتابخانه نگهداري ميشد، شناسايي و به کتابخانه ملحق ميگرديد.
مرحوم ناصر حسين فرزند علامه مير حامد حسين، معروف به ناصرالمله، که بسيار خوش فکر و توانا بود نيز در اين زمينه نقش بسزايي داشت. در زمان وي عواملي همچون ضعف دولت اوده و درگيريهاي اجتماعي موجود، باعث ضعف جامعۀ تشيع شده بود. در چنين فضايي مرحوم ناصرالملّة با استفاده از موقعيت جهاني شدن آوازۀ عبقات الانوار و اقبال علما به آن توانست با جذب کمکهايي که ميرسيد، کتابخانه ناصريه، اين مجموعۀ عظيم و ارزشمند فرهنگي که مهمترين نسخههاي خطي را در خود داشت حفظ کرده و حالت ثباتي براي آن پديد آورد. به عنوان نمونه تاجري به نام ناظم صاحب که دروس ديني را نيز خوانده و چهرهاي مقبول و شناخته شده داشت، به درخواست مرحوم ناصر حسين در منطقۀ گجرات مکاني را خريداري کرده و براي کتابخانه وقف ميکند. پس از ساخت بناي کتابخانۀ ناصريه، کتابها از محلّۀ نخّاس – که منزل قديم اين خاندان بوده و هنوز نيز باقي است- به آنجا منتقل شده و نظم خوبي مي يابند؛ براي کتابخانه، دربان، کاتب، و غيره قرار ميدهند و برگه دانها و قفسهها و امثال اينها همه و همه عوض ميشود و آن مکان به عنوان يک کتابخانۀ رسمي در ميآيد. بعد از اينکه برگه دانها درست میشد، شرحي راجع به هر کتاب نوشته شده و آنها را داخل کتابچهها و کتابها، قرار ميدادند.
يکي از اقدامات بسيار مهم در اين دوره، طبقه بندي کتابهاي شيعه و سنّي به گروههاي مختلف فقه، کلام ، تفسير، حديث، ادبيات، رجال، تاريخ و غيره است. بيشک اين کتابخانه، يک کتابخانۀ تخصصي مذهبي به شمار ميآيد که کتابهاي موجود در آن با گرايش عقائد مذهبي جمع آوري شده است؛ لذا حجم کتب عمومي در آن محدود بوده است.
با توجه به اينکه علّامه ميرحامد حسين وضعيت مالي مناسبي نداشتند، منابع مالي جهت تجهيز کتابخانه و بودجههاي آن اعم از پروژه هاي تحقيقاتي و چاپ و انتشار آثار ، چگونه و از کجا تامين ميشده است؟
درحقيقت وضعيت مالي جهان تشيع و حتي نجف در آن دوران به سامان نبوده است. براي درک بهتر شرايط آن دوران نمونهاي که در نوشته جات علامه ميرحامد حسين يافتهام را عرض ميکنم؛ ايشان براي کسي نامه نوشته است که فلان کتاب را براي کتابت ميفرستم. بعد در توضيح مينويسد: اين نسخه در هر برگ اين مقدار سطر دارد؛ فاصله خطوط را کم کنيد و علائم غير ضروري را نگذاريد؛ نيازي به ترسيم خط جهت زيبايي هم نيست؛ با اين اوصاف هزينه چنين کتابتي چقدر ميشود؟ شخص مورد نظر هم در پاسخ ميگويد: هزينه چنين کاري با کتابتِ فلان کاتب، ميشود دو روپيه. پول را بفرستيد تا کتابت را انجام دهيم!
هيچ کمکي به ايشان نميشده است. حتي مرحوم علّامه با توجه به کسالتشان نيازمند استخدام فردي جهت پايين آوردن کتب از قفسههاي بالاتر کتابخانه بودند، در حالي که همين مقدار هم توان مالي نداشتند. حتي ايشان به يکي از فضلا ميگويد منزلي که در کنار خانۀ ما به صورت مخروبه افتاده را برايت آماده ميکنم؛ شام و ناهارت را نيز بر عهده ميگيرم و ماهانه هم يک روپيه به تو ميدهم و در مقابل از تو ميخواهم تا در برخي از تصحيحات کار عبقات مرا همراهي کني؛ اما با اين اوصاف، باز آن شخص اين پيشنهاد را نميپذيرد.
مرحوم اعجاز حسين در برخي مکاتبات خويش با علّامه حامد حسين از وجود برخي کتب بسيار نفيس خبر داده و پيشنهاد خريد آنها را ميدهند. علّامه حامد حسين در پاسخ مينويسند: پولي نداريم و تنها چيزي که موجود است، زيور آلات خانمهاي خانه چون گوشواره و گردنبند است که آن هم از آنِ دختران و خانمها است؛ مگر اينکه آنها را فروخته و کتابها را بخريم. پس اين کار را ميکنم تا بتوانيم 4 يا 5 کتاب بخريم.
برخي از اُمرا در حد بسيار معمولي ماهانه مبلغي را براي کمک به علّامه حامد حسين در نظر گرفته بودند که حتي همان هم گاهي تا سه ماه پرداخت نميشد. مرحوم علّامه گاهي به ايشان مينوشتند که اکنون شش ماه يا يک سال است مبلغي را که جهت کتابت ميداديد به دست ما نرسيده است.
علّامه حامد حسين در چاپ عبقات نيز با مشکلات فراواني رو به رو شدند؛ تا آنجا که اين کتاب را جزء جزء چاپ ميکردند؛ جزئي چاپ ميشد و بعد از دو سال جزء ديگر را چاپ ميکردند. اين کتاب، چندان هم فروش نداشت تا از اين راه برخي مخارج آن تأمين گردد؛ زيرا عبقات به معناي واقعي يک کتاب تخصصي بود و هر کسي آن را نميخريد؛ لذا ناگزير بودند براي ترويج آن، کتاب را نه تنها رايگان، بلکه با هزينههاي ارسال و با پشت سر گذاشتن مشکلات زياد، به بلاد مختلف بفرستند.
چاپخانه لوديانه که مربوط به سبحان علي خان، يکي از اُمرا در پنجاب بود، کار چاپ کتبي همچون عبقات الانوار، تشييد المطاعن علامه محمد قلي و ساير آثار خاندان ميرحامد حسين را پذيرفته بود.
کتاب عبقات پشتوانۀ منظمي نيز نداشت تا به صورت مداوم و مرتّب هزينه هاي چاپ و انتشار آن تامين شود. حجم زيادي از نامههاي مرحوم علّامه دربارۀ همين قضاياي پولي و تأمين هزينههاي چاپ است.
علّامه به بزرگان لکهنو و ديگر بلاد هندوستان مينويسد: «شما را به خدا پولي براي چاپ اين اثر تهيه نماييد!» امّا به اين درخواست توجّهي نميشود. لذا همين درخواست را از ايران و پس از عدم اجابت، از ترکيه و ديگر بلاد ميکنند؛ اما باز هم هيچ امکاناتي فراهم نميشود.
مرحوم علّامه به علماي بزرگي نامه نوشته و از آنها درخواست ميکنند تا در تمجيد از عبقات نامه بنويسند؛ مثلا ايشان به برخي از مرتبطين با بيت مرحوم ميرزاي شيرازي نامهاي مينويسند و ميگويند از ميرزا درخواست کنيد تا در تمجيد از عبقات و مولّف آن، چيزي بنويسند تا شايد از اين طريق، شناخته شود و بخشي از هزينههاي چاپ کتاب تأمين شود. ولي علي رغم نگارش آن ستايش نامهها، باز هم چون گذشته، هيچ کمکي در راه نشر اين کتاب صورت نگرفت!
علّامه در نامهاي شکوه آميز مينويسند که در همسايگي من شيعه اي زندگي ميکند که روزانه 200 نفر با انواع غذاها بر سر سفره اش اطعام ميشوند، اما من براي پيشبرد اهداف علمي خودم حتي يک روپيه ندارم و هيچ کس هم به دادم نميرسد!
کتاب أعيان الشيعه، تعداد کتابهاي کتابخانه ناصريه را 30 هزار جلد گزارش کرده؛ نظر شما پيرامون اين گزارش چيست؟
گزارش اعيان الشيعه ناظر به مجموع نسخههاي چاپي و خطي است؛ تعداد نسخههاي خطياي که ما در کتابخانه ناصريه شمارش کرديم، بيشتر از 4500 جلد نيست. بخشي از اين کتابخانه، کتابهايي بوده که در مسير مهاجرت مرحوم مفتي محمد قلي، پدر علامه مير حامد حسين به لکهنو، توسط راهزنان به غارت رفته است. مدتي بعد، مرحوم اعجاز حسين فهرستي از کتابهاي پدرشان، مرحوم مفتي محمد قلي، تهيه کرده که در آن، عناوين کتابهاي به غارت رفته، نوشته شده است.
بعد از مرحوم ميرحامد حسين، کتابهاي مرحوم مفتي محمد قلي که ايشان آنها را وقف اولادش کرده بود، بين فرزندان ايشان تقسيم ميشود؛ البته نه به معناي پراکنده شدن، بلکه به معناي تعيين سهم هر يک از اعضاي کتابخانه. خود مرحوم اعجاز حسين در نامهاي مينويسد هر چه سهم الارث من از کتابهاي پدرم است را به برادرم حامد حسين ميبخشم. خواهر ايشان نيز در وصيتي به همين نکته تصريح کرده است.