نوشتن وصیتنامه، از مستحبات مورد تأکید در اسلام است که در برخی موارد بر اشخاص واجب میشود. خداوند متعال در سوره مبارکه بقره آیه 180 می فرماید: كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ ۖ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ؛ بر شما نوشته شده، هنگامی که یکی از شما را مرگ فرا رسد، اگر چیز خوبی [= مالی] از خود به جای گذارده، برای پدر و مادر و نزدیکان، بطور شایسته وصیت کند! این حقّی است بر پرهیزکاران!
در حدیثی از رسول خدا در اهمیت وصیت کردن چنین آمده است: الوَصِيَّةُ حَقٌّ علىٰ كُلِّ مُسلمٍ[1]؛ وصيّت كردن وظيفه هر مسلمانى است.
پیرو این توصیه و تاکیدات شرع، بزرگان و متشرعین به نوشتن وصیت، اهمیت و مبادرت دارند. با نگاهی اجمالی به سیره و زندگینامه علماء و بزرگان دین شاهد وصیتنامه برجای مانده از آنها هستیم مانند وصیتنامه الهی_سیاسی امام خمینی(ره) یا وصیتنامه آیت الله مرعشی نجفی و …در این بین وصیتی الهی_اخلاقی از مرحوم علامه بزرگوار میرحامد حسین به جای مانده است که بسیار جالب و خواندنی است.
مرحوم میرحامد حسین در سفر حجّ به فرزندان و بازماندگان خویش وصیتی مینویسد که در کتاب شرح سفر خود به بیتالله الحرام به نام «اسفار الانوار عن وقائع افضل الاسفار» آمده است.
ایشان ابتدای آن را با اقرار و اعتراف به وحدانیّت خداوند متعال، و نبوّت و رسالت پیغمبر خاتم صلّی الله علیه وآله و امامت ائمّه معصومین علیه السلام شروع میکند؛ و از تمام فرزندان و خویشاوندان و دوستان خود دعای خیر میطلبد و میخواهد که از حقوقی که بر عهدۀ او بوده و اداء ننموده است، درگذرند.
سپس فرزند خود سیّد حسین را طرف سخن قرار داده، دستورهای مهم و اساسی به او میدهند که میتواند نکات دقیق و لطائف طریفی برای عاشقان علم و معرفت و رهپویان راه حقیقت به ارمغان داشته باشد.
- فرزندم، بر تو باد بر اینکه نماز و روزه و حجّ مرا دوباره اداء نمایی؛ زیرا اعمالی که انجام میدهم، امید ندارم درست باشد. اگر امکانش باشد که اینها را انجام بدهی، خوب است که در این کار اهتمام و تلاش بنمایی. امّا نسبت به این درخواست احساس پشیمانی مینمایم. زیرا عملی را که بر خودم واجب بود، خوب رفتار ننمودم و حال وصیت میکنم به دیگری که هم برای خود و هم برای من آن را انجام دهد. (ولکن أنا نادم من التوصیة بذلک، حیث أنا لم أعمل لنفسی ما یلزمنی و أوصی غیری بأن یعمل لنفسه و لنفسی و هذا عجب جدّاً).
- بر تو باد به تلاش در تحصیل علوم دینی و معارف الهی. برای این امر، اوّل یک کتاب در در اصول دین بخوان و سپس کتابی در علم فقه از اول تا آخر مخصوصاً کتاب شرایع و شرح لمعه را. پس از فارغ شدن از آنها، کتابی مبسوط در علم فقه را مطالعه کن و همچنین از یک مجتهد زنده تقلید کن، ولو اینکه او جامع شرایط نباشد؛ زیرا اکثر علماء تقلید از مجتهد زنده را واجب میدانند.
- وصیت میکنم تو را به تلاش در تصحیح و نشر کتابهای پدرم سیّد محمدقلی قدّس الله نفسه که هر آنچه از خیر در دین و دنیا برای ما حاصل شده است، همگی از برکات اوست. (فإنّ کلّ ما حصل من خیر فی الدین و الدنیا فهو من برکاته و فیوضه).
- بر تو باد به یاد گرفتن علم تجوید. و در این امر کوتاهی نکن؛ زیرا صحّت نماز بستگی به این مسئله دارد. و بدان که مهمترین چیزی که خداوند برای آن انسانها را آفرید، اشتغال به تکمیل علوم دینی است. پس انسان باید بیشترین توجه و مهمترین روش و هدف اصلی او پرداختن به این علوم باشد. (و لیعلم أنّ الاشتغال [بـ] تکمیل العلوم الدینیۀ أهمّ ما خلق الله له الإنسان؛ فلیکن ذلک أکبر همّه و أعز مرامه و غایۀ مقصوده.).
- بر تو باد به تلاش و کوشش در عبادت خداوند و ادای نماز با خضوع و خشوع و دستیابی به شرایط آن، و انجام تعقیبات ولو اینکه اندک باشد. البته در تحصیل این خشوع سعی بسیار باید نمود؛ زیرا آن روح نماز است؛ اگرچه من (به علت بیماریها و کسالتهای جسمی) به این امر عمل نکردم، بلکه مصداق این آیه شریفه: (((أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکمْ))) هستم؛ ولی اینها را گفتم، به این امید که خداوند، فرزندم را به این امور موفّق سازد و اعمال صالح او سبب گردد که خداوند گناهان مرا نیز ببخشاید؛ هم چنانکه در این مورد، احادیثی نیز داریم. (فإنّ الأعمال الصّالحة التی یفعلها الأولاد ربما یغفر الله بسببها الآباء).
- بر تو باد به بزرگداشت مقام علماء و صلحاء و بر همنشینی و گفتوگوی با آنها میل و رغبت تام داشته باش. اگرچه به سبب نفس اماره و کمتوجهی برخی به التزامات اخلاقی، اعمال سبکی از ایشان خواهی دید. امّا به این امور (جهت فاصله گرفتن از بزرگان) اهمیّت نده که این مطلب، از وسوسههای شیطان است. امّا تا میتوانی، از همنشینی با افراد فاسق و فاجر دوری کن که سمّی کشنده است. (و لیبالغ فی تعظیم العلماء و الصلحاء و توقیرهم و لیرغب کل الرغبۀ فی مجالستهم و مخالطتهم… و لیحترز کلّ الاحتراز من صحبۀ أهل الفسق و الفجور، فإنّه سمّ قاتل).
- به شدّت پرهیز کن از مخالفت نمودن با مادرت. زیرا این عمل از بزرگترین گناهان است و اثر بد آن در این دنیا ظاهر میشود تا چه رسد به آخرت. (و لیجتنب کلّ الاجتناب من مخالفة والدته، فإنّ ذلک من أعظم المعاصی و یظهر أثر شمامته فی الدنیا، فضلاً عن الآخرة).
- من تجربه کرده و خود دیدهام عملی که بر خلاف رضایت پدر و مادر انجام پذیرد، در آن هیچ برکتی نیست.(و قد جرّبت ذلک و رأیت أنّ الفعل الذی وقع مخالفاً لرضاء الأبوین، لا یکون فیه برکة أبداً و لا یصیر إلّا وبالاً و نکالاً و مورثاً للهموم و الغموم).
- فرزندم، اگر بر تو بیماری سختی عارض شد، در معالجة آن کوتاهی نکن؛ بلکه به درمان اساسی و کندن ریشۀ آن اقدام کن. زیرا برخی سهلانگاریها، ضررهای بزرگی را به دنبال دارد که جبران آن ممکن نیست. (و إن عرض لک مرض فلا تتهاون به بل بادر إلی علاجه و قطعه؛ فإنّ الإهمال فی ذلک ربما أثر ضرراً عظیماً لا یمکن تدارکه).[2]
[1] وسائل الشيعة: 6/352/13
[2] شناختنامه، ص547