چرا ردیّهای در خور بر عبقات نوشته نشده است؟!
تا به امروز بر کتاب ارزشمند عبقات ردیهایی در خور نوشته نشده است. جای سوال است که چرا اهل سنت در این میدان وارد نشدهاند و بر این کتاب نقد و ردی ننوشتهاند.
کتابی که با توجه به شواهد و قرائن تاثیر بسزایی در تقویت باور مردم شیعه و گرایش مخالفین به تشیع شده است؟! بالخصوص که با نشر کتاب عبقات در جامعه هنوز شاگردان عبدالعزیز دهلوی زنده بودند اما در مقام دفاع از استاد خویش بر نیامدند؟!
افرادی همچون حیدر علی فیض آبادی صاحب کتاب «منتهی الکلام» که ید طولایی در نقد و هجمه به شیعیان داشته است و از طرف حکومت نیز پشتیبانی میشده است؟
در افواه است که علمای اهل سنت در جواب ردیه نویسی بر عبقات، گفته بودند: «ما در برابر عبقات الأنوار دو راه داریم؛ یا تمامی منابع اهل سنّت را که میرحامد حسین در کتاب خود بدانها استشهاد کرده، جمع کنیم و به دریا بریزیم؛ و یا همگی اظهار تشیّع کنیم! چرا که ما قادر نیستیم بر این کتاب، ردیّهای بنویسیم.»
دانشمند سنّی مذهب عبدالحیّ لکهنوی متوفّای سال (1341ق) در کتاب نزهة الخواطر در شرح حال مولوی امیرحسن سهسوانی متوفّای سال1291ق میگوید:
«مولانا حیدرعلی فیض آبادی از او (سهسوانی) خواست به حیدر آباد برود، و برای او در هر ماه سیصد روپیه به عنوان شهریه تعیین کرد، تا به او در ردّ کتاب عبقات کمک کند؛ زیرا کثرت مشاغل دولتی وقت کافی برای این کار برای او باقی نمیگذاشت. امّا وی از قبول این کار امتناع ورزید و گفت: من نمیپسندم گرفتاری سیصد روپیه را تحمل کنم. آن را کجا بگذارم، و در چه راهی خرج کنم؟»
آیا واقعاً چنین می بینید که حیدرعلی به خدمات دولتی اهمیتی بیشتر از نوشتن رد بر کتاب عبقات قائل بود؟! و آیا نپذیرفتن سهسوانی به خاطر آن بود که نمیتوانست سیصد روپیه را بپذیرد، و نمیدانست آن همه پول را در کجا خرج کند؟!
حقیقت چیز دیگری است! ناتوانی از پاسخگویی است؛ والّا فیض آبادی خدمات حکومتی را ترک میکرد تا از ردّیه نوشتن کتاب عبقات فارغ شود.
چنانکه سیّد حامدحسین همۀ کارها را کنار گذاشت و از مردم کناره گرفت، تا بتواند جواب کتاب تحفه را بنویسد. و اگر سهسوانی قادر بر ردّ کتاب عبقات میبود، آن دعوت را اجابت کرده و به کمک فیض آبادی در آن کار مهم میپرداخت، و بعد، از پذیرفتن روپيهها عذرخواهی میکرد.
شناخت نامه ص 491
عبقات الانوار، تبیین امامت شیعی و اثبات روشمند قرآنی و روایی آن
پایان نامه«بررسی جایگاه علامه میرحامد حسین هندی در تاریخ تشیع»