بسم الله الرحمن الرحیم
کتابنامه
اختران فقاهت نوشته ناصر الدین انصاری قمی است. این کتاب شرح و تبیین ابعاد و جلوه های شخصیت، اخلاق، سیره و عملکردها و اقدامات تعدادی از عالمان، فقیهان و شخصیت های ماندگار شیعه است. نویسنده از لحاظ موضوعی و روش پژوهش از رویکردی جامع بهره می گیرد. در تبیین و شناسایی شخصیت ها علاوه بر بررسی حوادث زندگی، اساتید، تحصیلات و آثار، به ابعاد و عرصه های فردی و اجتماعی سیره و سخن آنها نیز می پردازد و در ذیل هر شخصیت سیمایی از تفکر معنوی تربیتی آن عالمان را به همراه بُعد سیاسی و اجتماعی منش آنها شرح می دهد.در روش نیز به منابع دست اول و تذکره ها و تراجم مراجعه می کند و با مطالعه آثار و تالیفات این عالمان، به طور بی واسطه ای حقایق زندگی آنها را برای خوانندگان روشن می کند. در این سیره نگاری عمدتاً شرح احوال و آثار پاره ای از فقیهان قرن دوازدهم تا چهاردهم آمده است.
کلید واژه
زندگی نامه _ زندگی علمی _ خاندان _ آثار _ ولادت _ وفات _ اساتید _ شاگردان _ جایگاه اجتماعی
علامه میرحامد حسین در اختران فقاهت
علامه میرحامدحسین، صاحب عبقاتالأنوار
مقدمه
از آن روز که اورنگ خلافت الهی و تختگاه وصایت نبوی صلی الله علیه و آله، مسندنشین دزدان سقیفه قرار گرفت و جانشینی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله، مورد طمع و حسادت برخی از بیخردان واقع شد، و مقام امامت حقه _که منصبی آسمانی و مقدس بود_ با دسیسه و نقشههای کینهتوزانۀ عدهای، به امری پست، بیارزش و زمینی تبدیل شد و حق مطلق، امیرالمؤمنین علیبنأبيطالب علیه السلام از حق خویش محروم شد و به اجبار و اکراه، گوشۀ عزلت و انزوا را برگزید، گروهی از مؤمنان ثابتقدم _که در کشاکش روزگار جانب باطل را بر حق ترجیح ندادند و حطام پست دنیا را با آخرت سودا نکردند_ در همیشۀ تاریخ، مردانه بپا خاستند و از حقیقت و واقعیت، جانانه دفاع کردند و با گفتار و نوشتارشان، سیمای تابناک حق را نمایاندند.
بدون شک، کتابها، گفتارها، شعرها و منبرهایی که در طول تاریخ در دفاع از مسئلۀ امامت امیرالمؤمنین علیه السلام به منصۀ وجود و ظهور رسیده است، خارج از حد احصا و شمارش است؛ به طوری که شمار آنها را بهجز خدای متعال، کسی نمیداند، چه بسیار، کتابهایی که از سوی دزدان و غارتگران که به دروغ نام خود را والی مسلمانان و امیرمؤمنان نامیده بودند، و در عمل و کردار از شیاطین بدتر بودند نابود شد. چه بسیار کتابخانههایی که در قم، ری، بغداد، مصر و حلب، به دست نابخردان به آتش کشیده شد. چه بسیار، خونهای پاک علمای شیعه که به جرم حقگویی، حقخواهی و دفاع از کرامت و خلافت امیرالمؤمنین علیبنأبيطالب علیه السلام بر زمین ریخته شد. آری! امامت علیبنأبيطالب علیه السلام به رایگان به دست ما نرسیده، و واقعیت و حقانیت علی علیه السلام ارزان به آیندگان نرسیده است. شجرۀ طیبه و درخت تناور امامت علی علیه السلام با خون پاک و زحمات شبانهروزی علمای شیعه و دانشمندان منصف و روشنبین اهل سنت به دست ما رسیده است.
یکی از بزرگانی که عمر پربار خویش را در راه دفاع از ساحت امامت علی علیه السلام نهاد و خود و خانوادۀ بزرگوارش خدمات جاودانهای را به علم و دانش اسلامی، ارائه دادند، علّامۀ بزرگ، متکلم سترگ، فقیه محدث مفسر ادیب و رجالی نامدار شیعه، عبقریة القرن، آیتالله سید میرحامدحسین موسوی هندی نیشابوری است. وی با پدید آوردن کتاب ارزنده و گرانسنگ عبقاتالأنوار فی اثبات امامة الائمة الاطهار، حق بزرگی بر گردن عالم بشریت که از حق دفاع نمود و از مسخ واقعیت جلوگیری کرد، و منت عظیم بر ذمۀ مذهب امامیه دارد. براستی در طول تاریخ، با قدردانی و سپاسگزاری از زحمات تمام متکلمان، محدثان و عالمان بزرگ شیعه مانند: شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی و علّامۀ حلّی، کتابی بسان عبقات در اثبات امامت علی علیه السلام و تبیین و توضیح حقیقت و کشف خیانت مزدوران و قلم به دستان اجیر کاخهای زر، زور و تزویر، نگاشته نشده است.
در این مقال کوتاه، به شرحی مختصر از زندگی سراسر کوشش و تلاش آن بزرگمرد و خاندان جلیلش، اشاره میکنیم و سخن گسترده، به مجالی دیگر واگذاشته میشود.
ولادت
میرحامدحسین، در روز پنجم محرم الحرام 1246ق، در شهر میرتهه هند، در بیت علم، تقوا و فضلت زاده شد. نسب وی با 27 واسطه، به امام کاظم موسی بن جعفر علیه السلام میرسید. به هنگام ولادت، نام او را مهدی، کنیهاش را ابوظفر و شهرتش را میرحامدحسین نهادند. این، به خاطر آن بود که پدرش شبی، نیای خود را در خواب دید. وقتی بیدار شد، خبر خوش ولادت فرزندش را شنید و نام جدش را بر او نهاد.
نسب
این نسبنامه، که یکی از روشنترین و والاترین نسبهای علمای شیعه بهشمار میرود، عبارت است از:
میرحامدحسین، فرزند سید محمدقلی، فزرند سید محمدحسین معروف به الله کرم، فرزند حامدحسین، فرزند زینالعابدین، فرزند سید محمد بولاقی، فرزند سید محمد معروف به سید ملا، فرزند سید حسین معروف به سید میئهر، فرزند سید جعفر، فرزند سید علی، فرزند سید کبیرالدین، فرزند سید شمسالدین، فرزند سید جمالالدین، فرزند سید شهابالدین ابو المظفر حسین ملقب به سید السادات و معروف به سید علاءالدین اعلی بزرگ، فرزند عزالدین محمد، فرزند شرفالدین ابوطالب، معروف به سید اشرف، فرزند سید محمد ذی المناقب معروف به امامزاده محمد محروق، فرزند حمزه، فرزند علی، فرزند ابومحمد، فرزند جعفر، فرزند مهدی، فرزند ابوطالب، فرزند علی بن حمزه، فرزند ابوالقاسم حمزه، فرزند ابو ابراهیم موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن امیرالمؤمنین علی بن أبيطالب علیه السلام.
سید شرفالدین ابوطالب
جد پانزدهم میرحامدحسین، در حملۀ قوم مغول به ایران، از نیشابور به هند رفت و در «کنتور» ماندگار شد. در آنجا، وی به تدریس، تألیف، هدایت دینی مردم و عبادت خداوند پرداخت. تا آنکه از دنیا رفت و مرقد شریفش زیارتگاه مردم شد. اینک، سادات موسوی کنتور، همگی از نوادگان وی بهشمارند. در همین منطقه فرزندان وی نشو و نمو یافتند، ترقی کردند و به سبب سیاست و خدمات به ملک و ملت، به جاه و جلال رسیدند.
جدّ
نیای میرحامدحسین، سید محمدحسین، فقیهی بزرگ، عالمی خدوم عابد و زاهدی بود که به خط خویش قرآن کریم و کتابهای : حقالیقین، تحفةالزائر و جامع عباسی را استنساخ کرد، که هم اکنون در کتابخانۀ ناصریه موجود است وی در 1188 ق چشم از جهان فروبست.
پدر
والد بزرگوارش، مدافع حریم تشیع علّامۀ بزرگ و متکلم سترگ، افتخار عالمان شیعۀ هند، جامع معقول و منقول آیتالله سید محمدقلی موسوی لکهنوی (1181- 1260 ق) است. وی از شاگردان آیتالله سید دلدارعلی نقوی (166- 12351 ق) و پیشوای شیعیان در زمان خود بود، که کتابهای بسیاری از وی به جای مانده است. برخی از آنها عبارتند از:
- 1. تطهیر المؤمنین عن نجاسة المشرکین؛
- 2. الشعلة الظفریة فی الرد علی الشوکة العمریة؛
- 3. الفتوحات الحیدریه، رد بر کتاب صراط المستقیم؛
- 4. نفاق الشیخین بحکم احادیث الصحیحین (فارسی و چاپی)؛
- 5. تقریب الافهام فی تفسیر آیات الاحکام (فارسی)؛
- 6. احکام عدایت علویه (فارسی)، در شرایط قاضی و مفتی؛
- 7. الاجوبة الفاخرة فی رد الاشاعرة؛
- 8. سیف ناصری، رد باب اول کتاب تحفة اثنا عشریة؛
- 9. تقلیب المکائد، رد باب سوم کتاب تحفة اثنا عشریة؛
- 10. برهان السعادات، رد باب چهارم کتاب تحفة اثنا عشریة؛
- 11. تشییدالمطاعن، رد باب هشتم کتاب تحفة اثنا عشریة (3 ج)؛
- 12. مصارع الافهام، رد باب یازدهم کتاب تحفة اثنا عشریة (فارسی چاپ شده)؛
- 13. التقیة؛
- 14. الحواشی و المطالعات.
او در فیصله دادن به دعواها و حل مشکلات، شهرت یافته بود. دربارۀ کراماتش سخنها شنیده شده است. قبر شریفش در حسینیۀ غفرانمآب قرار دارد. پس از وی، فزرندانش نیز در جوار پدر به خاک سپرده شدند.
برادران
برادران میرحامدحسین، هر یک از بزرگان علم و دین و از مفاخر علمای شیعه هند بهشمار میرفتند. آنان عبارتند از:
- 1. سید سراج حسین موسوی، که برادر مهتر معظم له، و از شاگردان پدر بزرگوارش و سیدالعلماء سید حسین نقوی (1211- 1273 هـ.ق) بود. وی، علاوه بر علوم دینی، بهرۀ فراوانی از طب، فیزیک، ریاضی، هندسه و فلسفه داشت. زبان انگلیسی و عربی را براحتی میدانست، و بسیاری از بیماران و مبتلایان به وبا را درمان میکرد . وی در 2 ربیع الاول 1282ق در اثر بیماری وبا درگذشت. از او تألیفاتی ظاهراً برجای نمانده و در کتابهای تراجم، بدان اشاراتی نشده است. به نوشتۀ سید مرتضیحسین:
… او حالات امیرانه در لباس فقیرانه را دوست میداشت. لباس او از نوع پارچه دستباف نخی بود، و از لباس عالمانه پرهیز میکرد . در لکهنو، خانه ای بزرگ داشت که در جنگ آزادی (1857م) ویران شد. وقتی برادرش سید إعجازحسین خبرش را به او داد، وی با بیتوجهی پاسخ داد: «خوب شد اسباب خودبینی شکست.» نان خشک را بر غذای لذیذ ترجیح میداد. بیماران را معالجه و به آنها کمک میکرد . سلیمان _نایب بریتانیا_ به او بسیار احترام میگذاشت. راجه رتن سنگه، او را به منطقۀ حکومت خود، به چرکهاری دعوت کرد. اما او شهریۀ بیش از صد روپیه را رد کرد، و در آن منطقه به بهبود وضع فقرا و بیماران پرداخت. او میگفت که بر اثر وبا یا مارگزیدگی خواهد مرد. و اتفاقاً، همینطور شد و به بیماری وبا درگذشت. و در آخرین لحظه، با گفتن یا علی! خاموش گشت و در چرکهاری به خاک سپرده شد. ماده تاریخ فوت وی: «چراغ دین خاموش شد»، است.
مزارش محل زیارت مردم است. و با زیارت قبرش، دعاهای مردم به اجابت میرسد و کرامات وی ظاهر میشود. میگویند: سالی، قحطی اتفاق افتاد. یک نفر هندو در ظرفی برنجی، آب آورد و بر قبرش ریخت و گفت: «مولوی بابا، ما داریم تلف میشویم باران بفرست.» کار خدا بود که همان روز، باران آمد. فرزندان او، مولانا عنایت حسین و مولانا کرامتحسین بودهاند.
فرزندش، سید کرامتحسین، در 1269ق به دنیا آمد. وی پس از فقدان پدر و مادرش، به عموی بزرگوارش میرحامدحسین پیوست و به تحصیل علوم دینی روی آورد. علاوه بر آنها، وی علوم: تاریخ، جغرافیا، هیأت و نجوم، جفر و کیمیا، قانون، سیاست و زبانهای: فارسی، انگلیسی، آلمانی، لاتین، فرانسه، عبری و سریانی را فراگرفت و در پارهای از آنها مهارت فراوان یافت.
سپس، وی اسبسواری، دامپزشکی، پهلوانی، شنا، سپاهگیری، آشپزی و دیگر فنون را آموخت.
او در طول زندگیاش، به سمّت استادی کالج راجکمار، سرپرستی علوم دینی، میرمنشی حکومت، وزارت ایالت نرستگه گره رسید. سپس، در 1886م وی همراه راجه پرتاب سنگه، عازم انگلیس شد و در همان جا برای تحصیل علم حقوق ماند و زبان آلمانی را هم فراگرفت. او پس از بازگشت به وطن، در 1890 م به کار و تدریس وکالت و علم حقوق در کالج مرکزی میوراله آباد پرداخت. او برای ادامۀ تحصیل زنان کوشش کرد. لذا، وی بیشتر وقت خود را به امور دبیرستان دخترانۀ «مسلم» لکهنو اختصاص داد، و اندوختههایش را به صندوق کمک به تعلیم زنان میپرداخت.
وی فردی ادیب بود و صدها شعر عربی، فارسی، اردو و انگلیسی را از حفظ داشت. میتوان او را قانونگذار و مصلح ملت دانست؛ چراکه نیازهای مردم را برطرف میکرد . این نوع شخصیت، برای نسل جدید جاذبه داشت. سرانجام در 65 سالگی در سال ق/ 1917م درگذشت.
از آثار وی، کتابهای: فقه اللسان (عربی چاپی)، الحقوق و الفرائض، امور عامه (عربی چاپی)، علم القانون و علم الاخلاق (فارسی و اردو) را میتوان نام برد.
- 2. سید إعجازحسین موسوی، که دومین برادر میرحامدحسین، و از بزرگان علما و اعاظم فقها بود، در 2 رجب المرجب 1240ق زاده شد. از نخستین روزهای کودکیاش، آثار بزرگی، استعداد و علم در او به چشم میخورد. وی نزد پدرش و علمای دیگر فقه، اصول، تاریخ، حدیث، رجال، کلام و تفسیر را فراگرفت و از سید حسین سیدالعلماء و سید محمدسلطانالعلماء اجازات علمی دریافت کرد. او به پیروی از سیرۀ خانوادگیاش، به بحث، تحقیق و تتبع روی آورد و کتابهای بسیاری را به سامان رسانید. وی بهقدری نیرومند بود، که مردی تنومند را بر روی تختی مینشاند و آن را با دستهایش بلند میکرد. وی فردی بلندهمت، بیتوجه به اموال دنیا، زاهد، قانع و ساده زیست بود؛ به طوری که از اموال موروثی پدرش استفاده نکرد و همه را در راه خیر مصرف نمود. او با کار در دستگاه دولتی، گذران زندگی میکرد و از این راه، گره از کار بسیاری از مؤمنان و شیعیان میگشود. سید إعجازحسین مانند میرحامدحسین، از کاغذهای ساخت مسلمانان و شیعیان استفاده مینمود، در کارهای علمی و تحقیقات به برادرش کمک میکرد و هماره وقتش به تألیف، تحقیق، استنساخ کتابها و گردآوری کتابهای نایاب میگذشت. وی علاوه بر خدمت به مردم، تألیفات فراوانی داشت که عبارتند از:
- 1. کشف الحجب و الاستار؛ در این کتاب، حدود 3500 نوشتار علمای شیعه معرفی شده است.
- 2. شذور العقیان فی تراجم الاعیان؛ این کتاب، شرح احوال علمای شیعه است.
- 3. القول السدید فی رد الرشید؛
- 4. مناظره با جان محمد لاهوری؛
- 5. شرح حال میرزا محمد دهلوی مؤلّف النزهة الاثنا عشریة، رد بر تحفه اثنا عشریة.
وی در 17 شوال 1286 ق، در 46 سالگی درگذشت و در حسینیۀ غفران مآب، کنار پدرش، به خاک سپرده شد.
دانشاندوزی
زمانی که میرحامدحسین هفت ساله بود، در روز هفدهم ربیع الاول 1252ق، سالروز ولادت پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله و امام صادق علیه السلام از سوی پدر بزرگوارش به مکتب گذاشته شد و نزد شیخ کرمعلی خواندن و نوشتن را آموخت. پس از زمانی کوتاه، پدرش خود عهدهدار تعلیم و تربیت او شد، و ادبیات و مقدمات را به او آموخت. این مرحله تا 14 سالگیاش به طول انجامید. در پانزدهمین سال زندگیاش، تندباد اجل گوهر پدرش را از کفش ربود و گرد یتیمی بر سرش نشست. اما او در سایه پرمهر برادران عالم و دانشمندش، به تحصیل علوم ادامه داد و فقه، اصول، حدیث، کلام، ادبیات و دیگر علوم را بخوبی فراگرفت.
استادان
استادن آن بزگمرد عالم علم و دین، عبارتند از آیات عظام:
- 1. علّامۀ کبیر سید محمدقلی موسوی (1188 – 1260 ق)، صاحب تشییدالمطاعن؛
- 2. علامه سید حسین بن سید دلدارعلی نقوی (1211- 1273 ق)، ملقب به سیدالعلماء، و صاحب روضة الاحکام فی مسائل الحلال و الحرام؛ نسخة مناهج التدقیق او، که به وسیلۀ میرحامدحسین خوانده شده و بر آن حاشیه نوشته بود، هنوز باقی است و نشان دهندۀ معلومات و هوش او است.
- 3. علامه سید مرتضی بن سید محمد بن سید دلدارعلی نقوی، ملقب به خلاصةالعلماء؛ میرحامدحسین، نزد وی منطق، فلسفه و کلام را آموخت.
- 4. مولوی برکتعلی صاحب حنفی؛ میرحامدحسین، مقامات حریری و دیوان متنّبی را نزد وی آموخت.
- 5. علّامۀ مفتی سید محمدعباس شوشتری (1306ق)؛ میرحامدحسین نهج البلاغه را نزد معظم له آموخت.
- 6. علّامۀ بزرگوار سید محمد بن سید دلدارعلی نقوی (1199- 1284ق)، ملقب به سلطانالعلماء؛ میرحامدحسین نزد ایشان فقه، اصول و حدیث را فراگرفت.
شاگردان
میرحامدحسین پس از فراغ از تحصیل، به تدریس، تألیف، هدایت دینی مردم و تربیت شاگردان پرداخت. برخی از پرورشیافتگان آن فقیه بزرگ، عبارتند از آیات عظام و علمای اعلام:
- 1. سید ناصرحسین موسوی (1284- 1361ق)، فرزند بزرگش و صاحب اثبات رد الشمس و اسباغ النائل (8 جلد)؛
- 2. سید سراجعحسین موسوی (1238- 1282ق)، برادر بزرگترش؛
- 3. قاضی کرامتحسین موسوی (1269- 1335ق)، برادرزادهاش و صاحب فقه اللسان و علم الاخلاق؛
- 4. سید تصدقحسین موسوی (1263- 1348ق)، صاحب نورالعین فی ترجمة ابصار العین فی انصار الحسین علیه السلام؛
- 5. سید غلامحسین کنتوری (1247- 1337ق)، شوهر خواهرش و صاحب انتصار الاسلام (3 جلد)؛
- 6. سید عباسحسین رضوی جارچوی (1240- 1345ق)، صاحب کشکول عباسی و حسام عباسی؛
- 7. میرزا محمدعلی کشمیری لکهنوی (1309ق)، صاحب نجوم السماء.
او در خلال این زمان، در آغاز به تکیمل و تهذیب کتابهای پدرش پرداخت، و سالها در این راه زحمت کشید، سپس، خود به تألیف کتابهای مختلف در فقه، کلام، حدیث، شعر و ادب، تفسیر و تاریخ دست زد.
سفر حج
در سال 1282ق، میرحامدحسین به حج بیت الله الحرام مشرف شد. در این سفر، وی علمای بزرگ را دیدار کرد ونسخههای خطی نادر و کتابهای با ارزش را فراچنگ آورد. در این سفر، برادر بزرگترش، مولانا إعجازحسین، و شاگردش، تصدقحسین و نواب تهور جنگ، همراه وی بودند. شخصیت جامع و عظیم معظم له بر نواب تهور جنگ اثر کرد، و در آینده برای ارتقای علمی وی مؤثر واقع شد. وی از لکهنو تا مکه، پیوسته در جستوجوی علما و کتابهایشان، و تحقیق رجال و تتبع حدیث بود. هرجا که او میرسید، علما از وی استقبال میکردند. هنگامی که او به کتابخانهها مراجعه میکرد، چندین روز به مطالعه میپرداخت و از کتابها یادداشت برمیداشت. برادرش هم کتابشناس و عاشق علم، و خود نیز مصنف و صاحبنظر بود. وقتی علمای شیعه و سنی آنان را ملاقات میکردند، از حافظه، هوش و استعداد میرحامدحسین در شگفت میماندند. مولانا از راه دریا به مکه رفت و در فرصتهای مناسب، از مطالعه و تحقیق دست برنمیداشت و کتابهای بسیاری را به دست آورد ایشان بعد از انجام دادن حج و مراجعه به عراق و ایران، باز هم به ذخایر علمی خود افزود. مقام علمی مولانا و احترام او در لکهنو و تمام جهان اسلام، بهویژه بعد از سفر حج، مسلم شد؛ به طوری که از تمام کشور هند دربارۀ کلام، حدیث شیعه، فقه و دیگر علوم به او مراجعه میکرد ند.
تألیفات
میرحامدحسین در زمانی دست به تحقیق و تألیف زد، که حکومت شیعی سلاطین «اوده» در حال زوال و هند دچار مشکلات بود و اغتشاشات سیاسی و فکری فضای کارهای علمی را به تباهی کشیده بود. اقتدار و قدرت شیعه از بین رفته و لکهنو آماجگاه طوفان بود و سازمانها از همگسیخته. حملههای سیاسی و مذهبی بر شیعیان شدیدتر و علما پراکنده شده بودند. آرامش وجود نداشت.
در این بحران، میرحامدحسین شمع فروزان علوم اسلامی را در دامن خود پنهان کرده، از حوادث روزگار در امان نگاه داشته، و در حال پیشرفت کارهای علمی خود بود. وی کتابخانهای با ارزش بنا کرد، دائرةالمعارف عظیمی دربارۀ اختلافات شیعه و سنی نوشت، و راه جدیدی برای بحث و تحقیق پیدا کرد. علوم روایت و درایت را تا حد اجتهاد گسترش داد، مناظره و استدلال را احیا کرد، و در فن تحریر و اظهارنظر در روایات روش جدیدی را پیش گرفت.
علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی مینویسد:
کتابهای باعظمت او، دریای ژرفاندیشی و باریکبینی را پرموج کرده است و هرکس به آثارش بنگرد، درمییابد که او دریای بیکرانی است که ساحل ندارد.
مدرس خیابانی مینویسد:
برخی از بزرگان تصریح کردهاند که تألیفات وی، به 200 جلد میرسد.
تألیفات وی بهجز عبقات، عبارتند از:
- 1. استقصاءالإفحام و استیفاءالانتقام؛این کتاب، در 10 جلد و به فارسی است، و مدت شش ماه تألیف آن طول کشید. این کتاب ردی بر کتاب منتهیالکلام حیدرعلی فیضآبادی حنفی است که در رد شیعیان و در موضوع تحریف قرآن و وجود امام زمان نگاشته شده بود. فیضآبادی میپنداشت که کس را توانایی پاسخگویی به کتابش نیست و ادعا کرده بود که اگر همۀ شیعیان از پیشین و پسین گردهم آیند، نمیتوانند به کتابش پاسخ دهند. اما میرحامدحسین، این فرزند غیرتمند و مدافع حریم اهلبیت علیهم السلام، دامن همت بر کمر بست و در مدت شش ماه، آن را به پایان برد. و این نگاشته، نخستین کتاب او بود. این پاسخ آنچنان کوبنده و قاطع بود، که هرچه فیضآبادی، مؤلّف منتهیالکلام، خواست تا چارهای بیندیشد و نقدی بر آن بنویسد _با اینکه گروهی هم برای یاریاش شتافتند_ نتوانست. برای مطالب منطقی و استدلالی میرحامدحسین، پاسخی بیابد.
- 2. افحام اهل المین؛ در رد بر ازالة الغین نوشتۀ حیدرعلی فیضآبادی.
- 3. اسفار الانوار عن حقائق افضل الاسفار؛ این کتاب، شرح سفر به بیتالله الحرام، مدینة منوره و عتبات عالیات است در کتاب معجم المؤلّفین، از آن به «الرحلة المکیة و السنواح السفریة» تعبیر شده است.
- 4. الظل الممدود و الطلح المنضود؛
- 5. الشریعة الغراء؛ مجموعه فقه کامل است.
- 6. الشعلة الجوّالة؛ دربارۀ آتش زدن قرآنها در زمان عثمان است.
- 7. شمع المجالس؛ قصائد و اشعاری در مرثیۀ امام حسین علیه السلام است.
- 8. شمع و دمع؛ مجموعه شعر فارسی است.
- 9. الدرر السنیة فی المکاتیب و المنشآت العربیة؛
- 10. الذرایع فی شرح الشرایع؛ چندین جلد در ابواب فقهی است.
- 11. زین الوسائل الی تحقیق المسائل؛ مشتمل بر فتاوای فقهی و مطالب دیگر است.
- 12. کشف المعضلات فی حل المشکلات؛
- 13. العضبة البتار فی مبحث آیة الغار؛ نسخۀ آن، در کتابخانۀ داود کراچی موجود است.
- 14. النجم الثاقب فی مسئلة الحاجب؛ موضوع این کتاب، مسئله ارث است.
- 15. الطارف؛ مجموعۀ معماها و لغزهاست.
- 16. صفحة الالماس فی احکام الارتماس؛
- 17. العشرة الکاملة؛ پاسخ و بررسی 10 مسئلۀ مشکل است.
- 18. شوارق النصوص؛ موضوع کتاب، علم کلام است که در پنج جلد نگاشته و چاپ شد. او در این کتاب، حافظه و قدرت استدلال خود را به کمال رسانید.
- 19. درة التحقیق؛
- 20. عبقاتالأنوارفی اثباة امامة ائمه اطهار علیه السلام؛
عبقاتالأنواراین کتاب، بزرگترین موسوعۀ شیعه در اثبات امامت، و ارزندهترین نوشتار میرحامدحسین است؛ تا بدانجا که، به «صاحب عبقات» مشهور شد و خانوادهاش، شهرت «عبقاتی» را برای خود برگزیدند. استاد محمدرضا حکیمی دربارۀ آن مینویسد:
بهراستی کتاب عبقات، عظیم است. آن اقیانوس بیکران و آن دریای ژرف، این کتاب است. این چنین کتابی، در دیگر آفاق بشری و فرهنگی ملتها نیز همانند ندارد. هرچه دانشمندان و عالمان بزرگ دربارۀ آن گفتهاند و هرچه سپس بگویند، حق است. اینهمه آگاهی و عمق، این همه معرفت و استقصا، این وسعت دامنۀ اطلاع، این خبرویت و تبحر، این حوصله و دقت این جمع و تدوین، این بحث و شناخت، این عرضه و استدلال، این قوام و ماده، اینها همه براستی اعجازی است در عالم فکر و تألیف، و در عرصۀ قدرتهای انسانی.
علّامۀ بزرگوار شیخ آقا بزرگ تهرانی مینویسد:
مهمترین و پرآوازهترین اثر او، عبقاتالأنوار است. این کتاب به فارسی نوشته شده، دربارۀ امامت بوده و بزرگترین کتابی است که از صدر اسلام تا کنون دربارۀ امامت نوشته شده است. عبقات، بیش از 10 جلد بزرگ است که در پاسخ به کتاب تحفه اثنا عشریه عبدالعزیز دهلوی نوشته شده است. مؤلّف تمام حقایقی را که د هلوی در باب امامت انکار کرده، با بهرهگیری از احادیث و اخباری که از طریق اهل سنت نقل شده، ثابت کرده است.
در این کتاب، مؤلّف بزرگوار چیرگی و تسلط خود را بر علوم تفسیر، حدیث، رجال، تاریخ، کلام، لغت، نثر فارسی و عربی، انشاء خطب و نظم و ادب نمایانده است.
تقریظها
به مجرد آنکه این کتاب در هند، ایران و عراق منتشر شد، سیل تقریظها و نامههای تمجید و تشویق و اشعار بسیار دربارۀ آن، به سوی مؤلّف بزرگوار سرازیر شد. آیتالله میرزا محمدحسن شیرازی (1312ق)، پیشوای بزرگ شیعیان، به لزوم خواندن این کتاب بر هر مسلمان، و به وجوب نشر و ترویج کتاب به هر طریق ممکن، فتوا داد.
آیتالله شیخ زینالعابدین مازندرانی (1309ق)، مرجع تقلید معروف و بزرگ شیعیان، به مقلدانش در هندوستان حکم داد که در کوتاهترین زمان به چاپ کتاب بپردازند، و تمام قدرت مالی و فکری خودشان را در اختیار میرحامدحسین بگذارند تا این کتاب به چاپ رسد.
حضرات آیات عظام: میرزای شیرازی، شیخ زینالعابدین مازندرانی، محدث نوری، سید محمدحسین شهرستانی، سید اسماعیل صدر، سید ریحانالله کشفی، شیخ الشریعه اصفهانی، میرزا ابوالفضل تهرانی، آقا میرزا حسن سبزواری و دهها نفر دیگر از عالمان و دانشمندان، از جمله تقریظنویسان بر این کتاب بهشمار میروند.
مجموعۀ این 27 تقریظ، در کتاب سواطعالأنوارفی تقریظات عبقاتالأنوارنوشتۀ شیخ عباس هندی شروانی گرد آمد، و در لکهنو به سال 1303 ق چاپ شد.
همچنین، خود میرحامدحسین آن تقریظها و هم نامههایی را که به علمای زمان خویش نگاشت، همه را در دو جلد گرد آورد و نام آن را مختصاتنا نهاد؛ که نسخۀ خطی آن در کتابخانهاش موجود است.
شیخ زین العابدین مازندرانی، در بخشی از تقریظ خویش مینویسد:
… چون متدرجا مجلدات کتب مؤلّفات و مصنفات آن جناب سامی صفات که عبارت از استقصاءالإفحام و عبقات بوده باشد، در این صفحات به دست علما و فضلای این عتبات عرش درجات ملحوظ و مشاهد افتاد، به اضعاف مضاعف آنچه شنیده میشد، دیده شد.
کتاب «احکمت آیاته ثم فصلت من لدن حکیم خبیر» از صفحاتش نمودار، «کتاب مرقوم یشهده المقربون» از اوراقش پدیدار.
از عناوینش، «آیات محکمات هن ام الکتاب» پیدا، و از مضامینش «هذا بلاغ للناس و لینذروا به و لیعلموا الحق و لیذکروا اولو الالباب» هویدا.
از فصولش عالمی را تاج تشیع و استبصار بر سر نهاده، و از ابوابش به سوی «جناب عدن تجری من تحتها الانهار» بابها گشوده.
کلماتش «وجعلناها رجوماً للشیاطین»، کلامش «الا لعنة الله علی القوم الظالمین»، مفاهیمش «ألم أعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین»، مضامینش در لسان حال اعدا «یا لیت بینی و بینک بعد المشرقین و بئس القرین»، دلایلش «هذا بیان للناس و هدی و موعظۀ للمتقین»، براهینش «کتاب انزل الیک فلا یکن فی صدرک حرج منه لتنذر به و ذکری للمؤمنین».
برای دفع یأجوج و مأجوج مخالفین دین مبین، سدی است متین. و از جهت قلع و قمع زمرۀ معاندین مذهب و آیین، چون تیغ امیرالمؤمنین علیه السلام. سیمرغ سریع النقل عقل از طیران به سوی شرف اخبارش عاجز، همای تیزپای خیال از وصول به سوی غرف آثارش قاصر. کتبی به این لیاقت و متانت و اتقان تا الان، از بنان تحریر نحریری سرنزده، و تصنیفی در اثبات حقیّت مذهب و ایقان تا این زمان، از بیان تقریر حبر خبیری صادر و ظاهر نگشته. از عبقاتش رائحۀ تحقیق وزان، و از استقصایش استقصار بر جمیع دلایل قوم عیان؛ و لله درّ مولفها و مصنفها: «أکان للناس عجبا أن أوحینا الی رجل منهم ان انذر الناس و بشر الذین آمنوا ان لهم قدم صدق عند ربهم قال الکافرون ان هذا لساحر مبین».
شیوۀ کتاب عبقات
مؤلّف بزرگوار در این کتاب، احادیثی را که مؤلّف تحفه اثنا عشریه در دلالت آنها بر امامت حقۀ امیرالمؤمنین علیه السلام انکار و تشکیک کرد، به بحث نهاد و درستی دلالت آنها را ثابت کرد. این احادیث، عبارتند از:
- 1. حدیث غدیر: ”من کنت مولاه فعلی مولاه“؛ این مجلد به سعی و اهتمام حضرت امام خمینی رحمه الله، در 600 صفحة رحلی، در سال 1369 ق/ 1329 ش در تهران چاپ شد. امام رحمه الله در صفحۀ عنوان، از خود به نام برخی از فضلای حوزۀ علمیه قم تعبیر کرد. امام خمینی رحمه الله دربارۀ آن مینویسد:
هرکس که بخواهد اطلاع از چگونگی حدیث غدیر پیدا کند، باید رجوع کند به عبقاتالأنوار سید بزرگوار و علّامۀ روزگار میرحامدحسین هندی که در دو جلد بزرگ در حدیث غدیر تصنیف کرده و چنین کتابی تا کنون نوشته نشده [است]. … بر علمای شیعه بالخصوص و دیگر طبقات لازم است که این کتاب بزرگ را که بزرگترین حجت مذهب است، نگذارند از بین برود و به طبع آن اقدام کنند.
- 2. حدیث منزلت: ”یا علی انت منی بمنزلة هارون من موسی“؛
- 3. حدیث ولایت: ”ان علیاً منی و انا منه و هو ولی کل مؤمن من بعدی“؛
- 4. حدیث طیر: ”اللهم ائتنی باحب الناس الیک یأکل معی هذا الطیر فجاء علی فاکل معه“؛
- 5. حدیث باب: ”انا مدینة العلم و علی بابها“؛
- 6. حدیث تشبیه: ”من اراد ان ینظر الی آدم فی علمه و الی نوح فی تقواه…“؛
- 7. حدیث مناصبة: ”من ناصب علیا الخلافة فهو کافر“؛
- 8. حدیث نور: ”کنت انا و علی نوراً بین یدی الله قبل ان یخلق آدم باربعة عشر الف عام…“؛
- 9. حدیث ثقلین و حدیث سفینة: ”انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی…“؛
- 10. حدیث خیبر: ”لا عطین الرایة غداً رجلاً یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله“.
مؤلّف در این کتاب، نخست در سند بحث کرده، و تواتر آن را از دیدگاه علمای اهل سنت (صحابه، تابعان، محدثان و مؤلّفان) و کتابهای: تفسیر، حدیث، تاریخ و کلام بر حسب تاریخ وفات آنان، ثابت کرده است. سپس، علامه در دلالت حدیث بر امامت امیرمؤمنان علیه السلام به ادلۀ عقلی و نقلی، از کتابهای مختلف اهل سنت پرداخته و بهخوبی از عهده برآمده است.
آیتالله میرحامدحسین تا زنده بود، کار تألیف و پژوهش احادیث: غدیر، منزلت، ولادت، تشبیه و حدیث نور را به سامان رسانید، و همۀ آنها در همان زمان به چاپ رسید.
اما کار پژوهش احادیث: طیر، باب، ثقلین، مناصبه و حدیث خیبر، به پایان نرسید. میرحامدحسین فقط موفق شد شیوۀ کار، رئوس مطالب، امهات مباحث، و سرآغاز مصادر را بنویسد. پس از او، فرزندش آیتالله سید ناصرحسین، احادیث: طیر، باب، ثقلین و سفینه را به سامان رسانید، که در چندین جلد چاپ شد. پس از وی، فرزندش، علامه سید محمدسعید، کار حدیث مناصبة و حدیث خیبر _فقط بحث سندی_ را پی گرفت و هر دو را تکمیل کرد؛ که هنوز چاپ نشده است.
پس، مجلدات چاپ شدۀ عبقات، 16 جلد بزرگ دربارۀ 8 حدیث _هر حدیث در 2 جلد (سند و دلالت)_ بوده است، که بعدها مکرر تجدید چاپ شد.
کارهایی پیرامون عبقات
- 1. الثمرات فی تلخیص العبقات: محسن الملة سید محسن نواب رضوی لکهنوی (1329- 1389 ق) این کتاب را به عربی ترجمه و تلخیص کرد.
- 2. فیضالقدیر فی ما یتعلق بحدیث الغدیر: علامه حاج شیخ عباس قمی (1290- 1359 ق)، مجلد حدیث غدیر را تلخیص کرد. این کتاب بارها از جمله با همت حضرت آقای رضا استادی چاپ شد.
- 3. حدیث مدینة العلم: سید محمدسعید موسوی عبقاتی این مجلد را تعریب و تلخیص کرده، و در نجف به چاپ رسید.
- 4. تحقیق مجلد حدیث غدیر: استاد غلامرضا مولانا بروجردی دو جلد حدیث غدیر را بخوبی تحقیق کرد، که با مقدمه و پاورقی در 10 جلد در قم چاپ شد.
- 5. نفحات الازهار فی خلاصة عبقاتالأنوار: علامه استاد سید علی حسینی میلانی دام ظله العالی تمام کتاب عبقات را از آغاز تا پایان تعریب و تلخیص کرد، و آن قسمتی را هم که میرحامدحسین موفق به تألیف آن نشده بود _شش آیۀ قرآنی دال بر امامت امیرالمؤمنین علیه السلام_ به شیوۀ مؤلّف نگاشت و با مشاهدۀ نسخههای چاپ نشدۀ عبقات، آن را بهخوبی تلخیص، تعریب، تنظیم و تحقیق کرد، که در 20 جلد به چاپ رسید.
وی در مقدمۀ نخستین جلد کتاب حدیث «ثقلین» کتابی به نام دراسات فی کتاب العبقات نگاشته و دربارۀ روش آن بحث کامل و مستوفی کرده است.
- 6. تعریب عبقاتالأنوار: استاد سید هاشم امین عاملی (1330- 1412 ق) مجلد حدیث غدیر و برخی مجلدات دیگر را عیناً تعریب کرده است.
بهرهگیری از عبقات
عبقات، از نخستین روزی که چاپ شد، مورد استفادۀ علمای بزرگ در کتابهای: تفسیر، حدیث، کلام و تاریخ قرار گرفت. برخی از ایشان، عبارتند از:
- 1. محدث نوری در کتاب مستدرک الوسائل و کتابهای دیگرش؛
- 2. ملا احمد کوزهکنانی در هدایة الموحدین؛
- 3. میرزا ابوالفضل تهرانی در شفاء الصدور فی شرح زیارۀ العاشور؛
- 4. سید صدیقحسن خان قنوجی، از علمای اهل سنت هند، در ابجد العلوم ؛
- 5. سید مرتضیحسین فتحپوری در تفسیر التکمیل؛
- 6. سید سبط الحسن لکهنوی در حدیث الغدیر؛
- 7. حاج شیخ عباس قمی در کتابهای خود؛
- 8. علامه شیخ عبدالحسین امینی در الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب؛
- 9. شیخ قوام الدین وشنوی قمی در حدیث الثقلین؛
- 10. شاگردان آیتالله بروجردی در جامع احادیث الشیعة؛
- 11. شیخ محمدحسین کاشف الغطاء در اصل الشیعة و اصولها؛
- 12. شیخ محمدجواد بلاغی در آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن.
بالجمله:
هرکس کتاب مستطاب عبقات را مطالعه کند، میداند که در فن کلام بهویژه در مبحث امامت از صدر اسلام تا کنون، احدی بدین منوال سخن نرانده و بر آن نمط تصنیف نپرداخته. و الحق، عیان است که این احاطه و اطلاع وسعۀ نظر و طول باع نیست، جز به تأیید و اعانت حضرت اله و توجه حضرت بقیةالله الاعظم اروحنا فداه.
سخن دربارۀ این کتاب عظیم و شیوۀ آن، بسیار بیشتر از آن است که در این نوشتار بگنجد، طالبان تفصیل را به کتاب پرارج دراسات فی العبقات، نوشتۀ استاد علامه سید علی میلانی حوالت میدهیم. امید است که در مقالهای دیگر، بتوانیم از نقش عظیم و ارزندۀ عبقات در بیداری امت اسلامی و وحدت بین مذاهب سخن گوییم.
عبقات و استبصار مخالفان
عبقات، تأثیر بهسزایی در روشن شدن حق و محو باطل داشته است. آیتالله شیخ زینالعابدین مازندرانی، به مؤلّف نوشته است:
… از فصولش عالمی را تاج تشیع و استبصار بر سر نهاده و از ابوابش به سوی «جناب عدن تجری من تحتها الانهار» بابها گشاده،… .
از آن زمان به بعد، گروه بسیاری به برکت این کتاب و کتابهای: الغدیر علامه امینی و المراجعات سید شرفالدین به سوی تشیع رهنمون شدند. مرتضیحسین مینویسد:
ملا عبدالحق هاشمی در پیشاور پاکستان، عالم اهل سنت بود. وی علاقهمند به جستوجوی حق شد و در نهایت شوق، دربارۀ کشف حق دعا میکرد روزی بعد از نماز عشا، کنار دریا رفت و خواندن سورۀ مزمّل و چلهنشینی را آغاز کرد. روز چهلم، بعد از انجام دادن اعمال لازم، در همانجا دراز کشید و به خواب رفت. در عالم رویا شخصی را با محاسن سپید که از اولیاء الله بود، دید که به او گفت: ای عبدالحق! اگر در جستوجوی حق هستی، کتابهای مولوی سید حامدحسین را که اهل تشیع است، بخوان. آنگاه، مانند آفتاب، حق برای تو روشن خواهد شد.
مولوی عبدالحق از خواب بیدار شد و در تاریکی شب، به سوی شهر به راه افتاد و به منزل حاجی ملک رحمان رفت. حاجی از خواب بیدار شد، از خانه بیرون آمد و علت آمدن بیموقع او را پرسید.
مولوی با عرض معذرت گفت: آیا کسی در میان علمای شیعه به نام سید حامدحسین وجود دارد:
حاجی پاسخ داد: مولانا سید حامدحسین در لکهنو، از علمای بزرگ و صاحب علم و فضل بهشمار میرفت، که در فصاحت و بلاغت از همه کاملتر، در درایت و علم کلام بیمثال و استاد محققان و رییس شیعیان بود. اکنون، او زنده نیست.
عبدالحق پرسید: تصانیف هم دارد؟
حاجی گفت: کتابهایی زیاد در مناظره دارد. سپس، حاجی مجلد حدیث طیر از عبقات را به او داد.
مولوی عبدالحق بسیار تشکر کرد و پس از چند روز مطالعه، تحت تأثیر قرار گرفت و مذهب شیعة اثنا عشری را پذیرفت.
ویژگیهای اخلاقی
آیتالله میرحامدحسین، آینۀ تمامنمای رفتار و کردار پدران بزرگوارش بود. اینک، به نمونههایی از اخلاق وی اشاره میکنیم.
همت بلند: هرکس به آثار متعدد میرحامدحسین بنگرد، همت بلند، ارادۀ عالی و عزم استوار او را درمییابد. به قول مرحوم علامه مدرس تبریزی:
او علاوه بر فقاهت و دیگر علوم دینیه، در علم شریف حدیث و اخبار و آثار، و معرفت احوال رجال فریقین و علم کلام، خصوصاً در مبحث امامت، دارای مقامی عالی و کثرت احاطه و تبحر علمی بود. او مسلّم یگانه و بیگانه، و عرب و عجم، و عامه و خاصه بوده، و در مدافعه از حوزۀ دیانت و شریعت، اهتمام تمام داشته و تمامی ساعات و دقایق عمر شریفش در تألیفات دینی مصروف بوده و آنی فروگذاری نداشته تا آنکه دست راست او از کثرت تحریر و کتابت عاطل شده (و از کار افتاده)، و در اواخر با دست چپ مینگاشته است.
بدون شک، پدید آوردن کتابهایی بزرگ مانند عبقات و استقصاءالإفحام، در گرو همت بلند مؤلّف آن بوده است. او برای تهیۀ مصادر کتابش به همهجا رفت، از همه کس پرسید و هر کتابی را مطالعه کرد. او جانش را بر سر این کتاب نهاد و عمرش را تقدیم آن کرد. در این راه، علامه میرحامدحسین سلامتیاش را نیز فدا کرد. هنگامی که دست راستش از کار افتاد، با دست چپ مینوشت؛ هنگامی که از نشستن و نوشتن خسته میشد، میخوابيد و مینوشت؛ و زمانی که از آن خسته میشد، بر پشت میخوأبيد، کتاب را بر روی سینهاش مینهاد، املا میکرد و دیگران مینوشتند. این کار، عادت شب و روز علامه بود.
او از جایش بلند نمیشد، مگر برای نیازهای ضروری؛ و نمی خورد و نمیخوابيد، مگر به قدر ضرورت. میرحامدحسین از عبادات و اعمال شرعی، فقط واجبات را به جای میآورد. هنگامی هم که بیمار شد و قدرت بر نوشتن نداشت. املا میکرد و دیگران مینوشتند.
آیتالله نجفی مرعشی میفرمود:
من از فرزندش، علامه بزرگوار سید ناصرحسین، شنیدم که میگفت:
«وقتی که پیکر پدرم را در غسالخانه بر روی مغتسل گذاشتیم، حفرهای عمیق به شکل خط افقی بر روی سینهاش دیدیم. این حفره، محل کتابهایی بود که عادت داشت بر روی سینهاش بگذارد و بر دیگران املا کند.»
همچنین علامه سید ناصرحسین میگوید:
میرحامدحسین، کتابی از کتب اهل سنت را نداشت. پس از جستوجوی بسیار، معلوم شد که عالم روستای «رابوق» _بین مکه و مدینه_ این کتاب را دارد. آن مرحوم از آن عالم سنی خواست تا آن کتاب را به امانت به وی دهد. اما، او قبول نکرد. پس، میرحامدحسین به قصد مکه حرکت کرد و بعد از مناسک حج، به قریه رابوق آمد. وی به طور ناشناس بر آن عالم وارد شد و وانمود کرد مسافری است که میخواهد چند روزی میهمان و خدمتگزار او باشد.
پس، آن عالم خوشحال شد و نسبت به میرحامدحسین اظهار محبت کرد و او را نزد خود نگاه داشت. وقتی شب فرارسید، میرحامدحسین گفت: من خیلی دوست دارم در موقع خواب مطالعه کنم تا به خواب روم، و قرآنی بالای سرم باشد تا از خیالات و اوهام آسوده باشم. آن عالم پذیرفت و کتابخانهاش را در اختیار او گذاشت. پس، میرحامدحسین وارد کتابخانه شد و پس از جستوجوی فراوان، کتاب مورد نظرش را به دست آورد و مشغول مطالعه شد. علامه که لازم میدید همۀ آن را استنساخ کند، شبها مشغول نسخهبرداری شد تا آنکه پس از مدتی، استنساخ کتاب تمام شد، و میرحامدحسین اجازۀ مرخصی خواست. آن عالم سنی بسیار افسرده شد، و به دوری وی راضی نمیشد. ولی در عین حال چون مزاحم شدن او را هم جایز نمیدانست. لذا مقدمات سفرش را فراهم کرد او را روانه ساخت. هنگامی که میرحامدحسین به وطنش بازگشت، جریان استنساخ کتاب را برای آن عالم نوشت و از او سپاسگزاری کرد. وقتی نامهاش به دست آن عالم رسید، از بلندهمتی، ارادۀ شگرف و صبر و تحمل او در شهر غربت، و آن همه خدمت و ذلت خدمتگزاری به آن عالم سنی، تعجب کرد، و از غصۀ کتاب مذکور سکته کرد و مرد.
میرحامدحسین برای تألیف این کتاب، رنج سفر به کشورهای دور و نزدیک را بر خود هموار کرد و به عراق، حجاز، مصر و شهرهای هندوستان رفت، هزاران جلد کتاب چاپی و خطی فراهم آورد _که بدان اشاره میکنیم_ آنها را به دقت مطالعه کرد و نقاط حساس و مورد نیاز خود را مشخص ساخت و علامت گذاشت. از علامه امینی نقل شده است:
من در سفرم به هند، برای یادداشتبرداری کتاب الغدیر، به کتابخانۀ میرحامدحسین رفتم. هر کتابی را که برداشتم، دیدم میرحامدحسین تمام نقاط حساس و خواندنی آن را در ابتدای کتاب با ذکر صفحه مشخص کرده است.
عشق به اهلبیت علیهم السلام
مدافع بزرگ حریم ولایت و مرزبان بیدار منصب امامت آیتالله میرحامدحسین، عاشق و شیفتۀ امامان معصوم علیه السلام و آباء و اجداد طاهرش بود. او تاب شنیدن مصائب آنان را نداشت؛ به طوری که با استماع مصیبت ایشان، بیهوش میشد. آیتالله میرزا محمد عسکری تهرانی، صاحب مستدرک البحار، از سید حسین خطیب یزدی نقل کرد:
من شنیده بودم میرحامدحسین، طاقت شنیدن مصیبت ائمۀ اطهار علیه السلام و بهویرژه امام حسین علیه السلام را ندارد. لذا در مجلسی که او حضور داشت، از خواندن مصایب شدید خودداری میکردم. تصادفاً، در یکی از روزها که من در حسینیه لکهنو مشغول خواندن مصیبت بودم؟، وی داخل حسینیه شده بود ولی من از ورودش بیاطلاع بودم. ناگاه شنیدم از اطراف صدا میزنند: ساکت، ساکت. همین که متوجه شدم، میرحامدحسین غش کرده و نقش بر زمین شده است.
غیرت دینی
میرحامدحسین، نماد غیرت و مظهر حمیت بود. تمام نوشتههایش در راه حمایت از دین و مذهب بود، و از هر فرصتی برای دفاع از تشیع و مکتب اهلبیت علیهم السلام بهره میبرد. آیتالله مرعشی نجفی در این باره فرمود:
روزی میرحامدحسین در لکهنو، در مجلس فاتحهای شرکت کرد که قاری قرآن، برخی از کلمات قرآن را نادرست میخواند. گروهی از اهل تسنن که در آن مجلس حضور داشتند، زبان به طعن شیعه گشودند و گفتند: شیعهها اهمیتی به قرائت قرآن نمیدهند. همین که میرحامدحسین این سخن را شنید، دستور داد تا قلم، کاغذ و دوات آوردند، آنگاه غلطهای خلفای سهگانه ابوبکر، عمر و عثمان در قرائت قرآن را از کتب اهل سنت با تعیین مدارک نوشت و به خادم خود داد و فرمود: فوراً میروی این مطالب را چاپ میکنی و در مجلس مینشینی و هر سنی که از مجلس خارج میشود، یکی از این ورقهها را به او میدهی.
این ماجرا، نشانگر کثرت ضبط، حفظ و غیرت میرحامدحسین است.
تأکید بر عزت مسلمانان
میرحامدحسین، که عمری در راه اعلای کلمۀ حق و برافراشتن پرچم دین کوشید، رنج فراوان به جان خرید و کتابهای فراوان نگاشت؛ هماره از وابستگی مسلمانان و بیگانگان و کافران رنج میبرد و دل در گرو عزت و آقایی مسلمانان داشت. او برای این کار، در طول عمرش تمام کتابهایش را که سر به 200 مجلد میزند. جز به کاغذهای ساخت کشورهای اسلامی ننوشت، و از قلم و مرکب خارجی کمک نگرفت. و اصولاً، وی از هرگونه وسایل، پارچهها و لباسهای ساخت غیرمسلمانان پرهیز میکرد . و این، امری مشهور و متواتر است.
بنیاد کتابخانه
علامه میرحامدحسین برای تألیف کتابهای عبقات و استقصاءالإفحام، نیاز به کتابهای فراوان داشت. او سالیان بسیار برای به دست آوردن کتابهای عامه، به کشورهای مختلف سفر کرد و اموال فراوان در این راه مصرف کرد. علامه نامههای متعددی به علمای بلاد بهویژه علامه محدث نوری نوشت، که پاسخ نامههای میرحامدحسین از سوی محدث نوری، در مجلۀ نور علم به چاپ رسیده است.
اساس این کتابخانه را، کتابهای علامه سید محمدقلی لکهنوی، پدر میرحامدحسین، تشکیل میداد، که آنها را وقف خاص بر اولاد خود کرده بود. در زمان میرحامدحسین، بیش از 30 هزار کتاب چاپی و خطی نفیس بر آن افزوده شد. پس از وی، فرزند برومندش، آیتالله سید ناصرحسین، بر آن بسی افزود و آن را به صورت آبرومندی درآورد.
به نوشتۀ علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی:
این کتابخانه در هندوستان، بینظیر و در کتابخانههای شیعه، کمنظیر است، و یکی از مشهورترین و مهمترین کتابخانههای شرق بهشمار میرود. در این کتابخانه، نسخههای پرارزش و قدیم کتابهای اهل سنت که برخی از آنها نسخۀ منحصر به فرد است و در جای دیگر یافت نمیشود. موجود است. محدث نوری قدس سره میگفت: میرحامدحسین از لکهنو به من نوشت: فلان کتاب را برایم بفرستید. من در پاسخ او نوشتم، تعجب است که این کتاب، در کتابخانۀ عظیم شما موجود نیست. میرحامدحسین در جوابم نوشت: یقین دارم که از این کتاب در این کتابخانه، چند نسخه وجود دارد، اما جستوجوی آن و پیدا کردنش بسیار طول میکشد. ولی کتابی که شما برایم میفرستید، زودتر به دستم میرسد، پیش از آنکه کتاب کتابخانۀ خودم را پیدا کنم.
علّامه تهرانی در ادامه مینویسد:
برخی از دوستان فاضلم، فهرست کتابهای تفسیری این کتابخانه را به من نشان داد و من از کثرت آن، در شگفت شدم.
پس از میرحامدحسین، فرزندش، سید ناصرحسین، و پس از وی، فرزندش، سید محمدسعید، ساختمان را توسعه دادند و بر تعداد کتابها افزودند به طوری که به صورت امروزین درآمد. اینک، کتابخانه به نام «مکتبۀ ناصریه» _منسوب به سید ناصرحسین_ در لکهنو مشهور است. این کتابخانه در شهر لکهنو، به عنوان یکی از مراکز مهم تشیع، با داشتن بیش از 70 هزار کتاب چاپی و حدود 10 هزار کتاب خطی نفیس، نیازمند توجه بیش از پیش شیعیان سراسر جهان است تا از گزند حوادث و آفات طبیعی و غیرطبیعی مصون بماند.
تعمیر مرقد شهید ثالث
دیگر از اقدامات آن بزرگوار، آبادسازی مرقد قاضی نورالله است. علامه میرحامدحسین، به شهید ثالث، علامه قاضی نورالله شوشتری (شهادت 1019ق) علاقۀ فراوانی داشت. هنگامی که علامه در سال 1271ق به آگره رفت و بر مزار شهید ثالث حاضر شد، از وضع و کیفیت آن اندوهگین شد. این مزار از سال 1019 – 1188ق به علت حضور نداشتن شیعیان، بهتدریج به خرابهای تبدیل شده بود. در سال 1188ق، ذوالفقارالدوله نجف خان سید محمد منصور موسوی، استاندار آگره، آن را تعمیر کرد. تقریباً پس از 115 سال، آیتالله میرحامدحسین مردم را به مرمت آن مزار و تجدید آبادیاش متوجه کرد. در سال 1290ق، به سرپرستی سید علینقی پهرسری، فرماندار محلی، مزار شهید ثالث از نو مرمت شد. و از سال 1361ق که سید ناصرحسین در آنجا مدفون شد، این محل به صورت یک آبادی بسیار عالی درآمد.
فرزندان
از آن فقیه و متکلم سترگ شیعه، به جز کتابهای جاودانهاش، و شاگردان فراوانش، فرزندانی باقی ماند که هر یک، چشم و چراغ علمای شیعۀ هند بهشمار میرفتند.
نخستین آنان، آیتالله علّامۀ بزرگوار سید ناصرحسین (نجمالدین ابوالفضل سید اسحاق) موسوی است. مدرس تبریزی دربارۀ او مینویسد:
سید ناصرحسین، ملقب به شمسالعلماء، عالمی است متبحر، فقیه اصولی، محدث رجالی، کثیر التتبع و وسیع الاطلاع و دائم المطالعة. از اعاظم علمای امامیۀ هندوستان، و مفتی و مرجع اهالی آن سامان [بوده] و از والد معظم خود و سید محمدعباس تحصیل مراتب علمیه کرده و در تمامی فضایل و کمالات نفسانیه طاق، و پدر والاگهر خود را وارث بالاستحقاق، و آن منبع فضل و شرف نعم الخلف و مصداق این شعر میباشد:
زنده است کسی که در دیارش
باشد خلفی بیادگارش
فرخ رخ آن پدر که چو وی باشدش پسر
خرم دل آن پسر که چو او باشدش پدر
ولادت او روز پنجشنبه 19 جمادیالثانی 1284ق، به هنگام نماز صبح، و وفاتش در 25 ذیحجة الحرام _به نظر صحیح همان اول ماه رجب_ 1361ق روی داد و هر یک از: «ناصرالحفاظ، قضی نحبه ناصر آل طه، منطق بینطق و سرگشته و معقول و منقول از حسرت ناله کنان» مادۀ تاریخ وفات او (1361ق) است.
سید ناصرحسین، معروف به ناصرالملة، یکی از علما و فقهای بزرگ هند است که توصیفش در این مختصر نمیگنجد و نیاز به مقالهای جداگانه دارد. او از شاگردان پدرش بود. وی در 16 سالگی و پس از نگارش رسالۀ اجتهادی دربارۀ وجوب سوره پس از حمد در رکعت اول و دوم نماز، از مفتی میر محمدعباس شوشتری و پدر بزرگوارش، اجازۀ اجتهاد دریافت کرد. وی از 16 سالگی به تدریس پرداخت و در آغاز، حدود 15 درس تدریس میکرد و شیعه و سنی در جلسات درس وی شرکت میکرد ند. اما بهتدریج این درسها را کاهش داد، و به فقه و اصول بسنده کرد. پدرش، او را جانشین خود در تمام کارهایش همچون: پاسخ به استفتائات فقهی، جواب نامهها و تکمیل و تتمیم عبقات، قرار داد. و زمانی که مجلدات متعدد سبائک الذهبان را از او دید، به او لقب صدر المحققین داد.
میرحامدحسین، در 22 سالگی ناصرحسین درگذشت. از آن پس، تمام بار مرجعیت، تألیف و تدریس به دوش وی افتاد، و از بیش از نیم قرن به خدمت به دین و مذهب پرداخت. برخی از تألیفات وی عبارتند از:
- 1. المفرد فی وجوب السورة الثانیة فی الرکعتین (اولین تصنیف)؛
- 2. تکمیل، تتمیم و تألیف عبقاتالأنوار (احادیث: منزلت، تشبیه، مدینة، العلم، ثقلین و سفینه)؛
- 3. نفحات الازهار فی فضایل الائمة الاطهار (16 جلد بزرگ)؛
- 4. اثباة رد الشمس لمولانا علی و دفع الشبهات؛
- 5. فضایل امیرالمؤمنین به روز خیبر؛
- 6. مسند فاطمة بنت الحسین علیها السلام؛
- 7. اسباغ النائل فی تحقیق المسائل (9 جلد)؛ این کتاب، مجموعه فتاوای فقهی است.
- 8. دیوان اشعار؛ به زبان فارسی، عربی و اردو .
- 9. خطبات؛
- 10. کتاب المواعظ؛
- 11. الاثمار الشهیة فی المنشآت العربیة؛
- 12. سبائک الذهبان فی الرجال و الاعیان (48 جلد)؛
- 13. افهام الاعداء و الخصوم فی نفی عقد ام کلثوم؛
- 14. فهرست و تلخیص انساب سمعانی؛
- 15. علم الرجال؛
- 16. انشا و مکاتیب فارسی؛
او در روز پنجشنبه، اول رجب الخیر 1361ق در 77 سالگی درگذشت، و پیکر پاکش در جوار مرقد قاضی نورالله شوشتری در آگره به خاک سپرده شد
دربارۀ زندگی وی کتابهای ضیاءالعین و سبیکة اللجین نوشته شده، ولی به چاپ نرسیده است.
فرزندان وی، عبارتند از: آیتالله علامه سید محمدسعید (سعیدالملة) (8 محرم 1333- 12 جمادیالثانی 1387ق)؛ و علامه سید محمدنصیر (نصیر الملة) (1317- 1386ق)، که هر دو از علما، ادبا و رجال نامیهند بهشمار میرفتند.
نوادگان وی، سید علی ناصر و سید ضیاء الحسن موسوی، هم از علما، فضلا و خطبای هند بهشمار میرفتند.
علامه سید ذاکرحسین (1358ق)، فرزند کوچکتر میرحامدحسین، هم از علمای هند بود.
از او به غیر از تتمیم و حاشیه بر عبقات، کتابهای: دیوان شعر عربی و فارسی، و الادعیة الماثوره برجای مانده است.
درگذشت
سرانجام، میرحامدحسین به علت کار مداوم و بیماری و خستگی ناشی از کار، در 18 صفر 1306ق و در سن 60 سالگی، در کتابخانۀ خود درگذشت. او حتی یک روز قبل از وفات، سرگرم کارهای علمیاش بود. پس از وفات، پیکر پاکش را به خانه آوردند و با مشایعت تمام مردم شهر، در حسینیۀ غفرانمآب به خاک سپرده شد، و به لقب فردوسمآب شهرت یافت. در رثای او، شعرای ایران، عراق و هند اشعار فراوانی سرودند. این اشعار در مجموعهای به نام القصائد المشکلة فی المراثی المثکلة گرد آمده و دربرگیرندۀ 17 قصیده است.
ماده تاریخ وفاتش، «عبقاتالأنوار تبکیهآها» (1306 ق) است. مرثیۀ عربی آیتالله علامه میرزا ابوالفضل تهرانی بسیار خواندنی است.
آیتالله مرعشی نجفی فرموده:
یکی از مردان صالح و نیکوکار، میرحامدحسین را پس از وفاتش در خواب دید، که قیامت برپا شده و پیامبراکرم صلی الله علیه وآله بر فراز منبری قرار گرفته و میرحامدحسین هم بر یک پله پایینتر از رسول خدا صلی الله علیه وآله جلوس کرده است. و ملائکه، مردم گناهکار را میآورند و پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله به حساب آنان رسیدگی میکرد. و میرحامدحسین نزد پیغمبر صلی الله علیه وآله برای افراد معصیتکار شفاعت مینمود، و آن بزرگوار شفاعت وی را میپذیرفت.
برای دریافت فایل اینجا کلیک کنید: